یافتن پست: #کدام

bamdad
bamdad
مدت های طولانیست که دلم تنگ خویش است
و سال هاست که
شب ها برای خودم نامه می نویسم
به خودی که نمی دانم
در کدامین جهت جغرافیایی ایستاده است
شاید در کنار دریاچه یخی باشد
شاید در کوهستان اسیر گرگ ها شده باشد
و شاید در مارپیچ پله ها گم شده باشد
و شاید در زیر شکوفه های درخت گیلاس آرامیده باشد
و روی پاکت نامه ها می نوشتم
فرستنده:من نیستم
گیرنده:نمی دانم کجاست
و به صندوق پست سر کوچه می انداختم
و سالها از پشت پنجره خیره به بیرون ماندم
و به امید امدن مرد پست چی و جواب نامه خودم انتظار کشیدم
چه کسی می داند
شاید روزی نامه های من به خودم رسید و جایش را برایم معلوم کرد و شاید اداره پست نا مه های مرا در کتابی به نام نامه هایی به خودم را چاپ کرد.

آری من خودم نیستم و سالهاست در توده های غم انگیر این دنیا گم شده ام...

:(
دیدگاه · 1393/04/17 - 20:33 ·
5
bamdad
bamdad
اصلا تو می دانی دوست داشتن یعنی چه؟
تا به حال ساعتِ چهارِ صبح گریه کرده ای؟
آخرین باری که گفتی دوستت دارم؛
عصرِ کدام پادشاه بود؟

تا به حال همه چیزت را باخته ای
طوری که غرورِ بی جانت، آخرین دارایی ات شود؟
یا فقط برای این بخوابی که فراموش کنی؟
بیدار شوی که شاید فراموش کرده باشی؟
بهتر است بیشتر از این
درموردِ بدیهیات بحث نکنیم.

در هر حال، هر کس برای خود اصولی دارد
گاهی غرور، تنها داراییِ یک نفر است، حتی اگر بمیرد.

... بهنود فرازمند ...

{-28-}
دیدگاه · 1393/04/13 - 18:23 ·
5
mehrab
mehrab
خداوند واجب کرد ،
ایمان را برای پاک شدن از شرک /
نماز را برای منزه بودن از غرور و سرکشی /
زکات را برای وسیله بودن روزی /
روزه را برای آزمایش اخلاص /
حج را برای تقویت دین /
امر به معروف را برای اصلاح عوام /
نهی از منکر را برای جلوگیری از کم خردان /
صله رحم را برای زیاد شدن جمعیت /
دوری از دزدی را برای حفظ پاکدامنی /
زنا نکردن را برای پاک ماندن نسل انسان ها /
دروغ نگفتن را برای نمایان ساختن عضمت راستی /
نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/10 - 23:36 ·
3
bamdad
bamdad
...
"رفتن" !

رفتن که بهانه نميخواهد ،
يک چمدان ميخواهد از دلخوريهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشيهاى انکار شده ...
رفتن که بهانه نميخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هيچ بى چمدان هم ميروى !



"ماندن" !

ماندن اما بهانه مى خواهد ،
دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى،
دوستت دارمهايى که مى شنوى اما باور نمى کنى،
يک فنجان چاى، بوى عود، يک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شيرين ...



وقتى بخواهى بمانى ،
حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم ميمانى ...
ميمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بينى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت،
آمدن دليل مى خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هيچکدام ... !!!


{-35-}
mehrab
mehrab
مقام و مرتبه انسان به اندازه همت اوست/ راستی او به اندازه جوانمردی اوست/شجاعت او به اندازه دوری او از کارهای زشت و ناشایست است/و عفت وپاکدامنی او به اندازه غیرت اوست/نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/9 - 16:38 ·
2
setareh 22
unnamed--e6bfbb12ce-975x550.jpg setareh 22
درد دل که میکنی
ضعف هایت...دردهایت را میگذاری داخل سینی
و تعارف میکنی که هر کدامش را که میخواهند بردارند
تیز کنند...
تیغ کنند...
و بزنند به روحت...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/9 - 14:57 ·
6
سوگند
سوگند
دل های بزرگ و احساس های بلند
عشق های زیبا و پر شکوه می آفرینند
که جان دادن در کنارش آرزوئی شور انگیز است
اما کدامین معشوق مخاطب راستین
چنین معشوقی خواهد بود و او فقط خداوند است . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/4 - 08:57 ·
5
bamdad
bamdad
آدم ها می آیند.....


دردهارا میخوانند......


اگر خوششان آمد میخندند.....


اگر بیشتر دوست داشتند کپی میکنند.....


اگر برای نویسنده اش ارزش قایل بودند کامنت میگذارند...


اما هیچکدام نمیتوانند دردی که در مطالب هست را حس کنند....

:(
دیدگاه · 1393/04/2 - 22:31 ·
4
zoolal
zoolal
گفت جبران میکنم............
گفتم کدام را؟
عمر رفته را؟
دل مرده اما تپیده را؟
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:32 ·
6
bamdad
bamdad
پر کردن جاى خالى َش با آدم ها
حکایت پر کردن
گودال با تکه اى یخ است ،
هر کدام در من
اندکى بعد آب مى شوند ،
نیست مى شوند ،
و انگار هیچ وقت نبوده اند …!
جاى خالى عشق
با هیچ چیزى پر نخواهد شد ، هیچ …!

{-41-}
دیدگاه · 1393/03/19 - 19:25 ·
6
bamdad
bamdad
کلماتم


دوباره شاعر شده‌اند


از کدام‌سو نزدیک می‌شوی؟
دیدگاه · 1393/03/17 - 19:50 ·
4
bamdad
bamdad
تو اشتباه من نبودی..

سرنوشت من بودی..

دوست دارم بدانم دیگرچه چیزهایی درسرنوشت دارم…

بعدازتو،نوبت کدام بدبختیم است…

اشکالی ندارد،خدا داناست..شایدکسی صبرش بیشتر از من نبوده…!!!

:(
دیدگاه · 1393/03/16 - 12:13 ·
5
bamdad
images.jpeg bamdad
وقتی صدای خرد شدنم زیر پای کفش عــــابـران؛صدای دلنشینی شد،چه فرقی می کند که روزگاری برگ سبز کدامین درخت بودم؟!!!!!
کاپیتـان رستمی
images.jpeg کاپیتـان رستمی
الان تو کدام حالت داری مانیتوررا نگاه می کنی!!
حمید
10101010101.jpg حمید
هرگز به آدم ها نخند !!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند...
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی...
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گاهی خجالت هم می کشند

به حجت هایی که تمام زندگی شان یک موتور است تا کوهی از بار را برای یک لقمه نان در کوچه پس کوچه های تنگ این شهر جا به جا کنند... نخند

به حجت هایی نخند که پشت شهرداری می ایستند تا هر کس و ناکسی را پشت موتورشان سوار کنند فقط به خاطره احتیاج !

به دستان حجت نخند

خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد؛ اخم میکند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/15 - 08:24 ·
6
zoolal
zoolal
دلم !!
دلم را کجا ؟؟
پی کدام نخود سیاه بفرستم ؟؟
ای خدا !!!!!
که فقط بهانه
حرم امن رضا (ع)
را گرفته است ...
bamdad
Photo-Skin_ir-Love420.jpg bamdad
دل درد گرفته ام ان قدر که فنجـــــــــــــــــــان های قهــــــــــــــــــــــــــــوه را سر کشیده ام
امـــــــــــــا…
تو تــــــــــــــه هیچکدام نبودی…
... ادامه
bamdad
images.jpeg bamdad
کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟
بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟ و بازم بشناسی مرا از من
به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار !
... ادامه
zoolal
zoolal
دلتنگی فقط یک اسم مستعار است
برای تمام حس هایی که
اسمشان را نمی دانیم
و هر کدامشان برای خود یک دلتنگی اند .
دیدگاه · 1393/03/9 - 21:18 ·
6
...
94926_1336396522.jpg ...
اگرعشق نبود؛
بکدامین بهانه میگریستیم
وبکدامین بهانه میخندیدیم؟
کدام لحظه نایاب رااندیشه میکردیم؟
وچگونه
عبورلحظه های تلخ راتاب می آوردیم؟
آری!
بیگمان
پیش ازاینهامرده بودیم
"اگرعشق نبود"
{-35-}
دیدگاه · 1393/03/9 - 18:44 ·
3
zoolal
zoolal
ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺻﺒﺢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ.ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ،ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ،ﺍﻣا ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ. ﺳﺎﻋﺘﯽ
ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ.ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﺷﮏ
ﺩﺭﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ:ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯﻧﮑﻨﻢ. ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ
ﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ.ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ. ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ.ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ.ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ
،ﭘﺪﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ.
ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ
؟ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ!
سلامتی همه دخترای با محبت ♥
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/9 - 15:23 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
زندگی دقیقا اتفاقی است

اتفاقاتی معمولی

مثل همین اتفاقاتی که مرا میان این ایستگاه نشانده ...

ترن به ترن می رود و

تو در هیچکدام نیستی
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/6 - 23:44 ·
8
bamdad
bamdad
ساده که میشوی

همه چیز خوب میشه

خودت

غمت

مشکلت

غصه ات

هوای شهرت

آدمهای اطرافت

حتی دشمنت

یک آدم ساده که باشی

برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست

که قیمت تویوتا لندکروز چند است

فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد

مهم نیست

نیاوران کجاست

شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه

کدام حوالی اند

رستوران چینی ها

گرانترین غذایش چیست

ساده که باشی

همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود

همیشه لبخند بر لب داری

بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی

زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی

آدم برفی که درست میکنی

شال گردنت را به او میبخشی

ساده که باشی

همین که بدانی بربری و لواش چند است

کفایت میکند

نیازی به غذای چینی نیست

آبگوشت هم خوب است
ساده که باشی

آدمهای ساده را دوست داری که

بوی ناب آدم میدهند
:)
دیدگاه · 1393/03/3 - 20:09 ·
4
bamdad
bamdad
ﭼﻨﮓ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ !

ﻣﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻏﻤﮕﯿﻨﺘﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ ...

ﻋﻄﺮ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﭘﺮﺩ ! ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ؟

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ؟

ﻋﻄﺮ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ؟

ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﺍ؟

ﯾﺎ ... ؟

ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ! ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ !

ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ

:(
دیدگاه · 1393/03/2 - 21:57 ·
5
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ