یافتن پست: #گرگ

حمید
یاس3.jpg حمید
میگی بازم کنار همدیگه واژه بچین
راجب چی…. باشه بشین
چشاتو باز کن..یه لحظه مال من باش
یه لحظه بیا توی حس و حال من باش

پس میکروفونو به دست من تو بده بگم
از این زمونه و از دلی که تکه تکه است
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد
جز اینم ندارم یه فکر بهتر
از جومونگی بگم که شده سمبل رشادت
ایران براش شده مثل صندوق تجارت
پس هنرمند وطن الان کجاس؟نیس؟
اون تو زیرزمین می خونه چون که مجاز نیس

از چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد
به جز کاغذ سفید پاره
خب آره رفیق
حرف توشه ، ولی با خودکاره سفید
تو هم مثل منی ، تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که تو هم درد نداری
من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره
ولی این اشک ها رو کی می خواد گردن بگیره

از چی بگم
خدا از این بنده های خسته
از این همه درد تموم دنده هام شکسته
خنده هامو نبین، این خنده هام یه چسبه رو لبم
این منم با یه رد پای خسته

از چی بگم
بگو از یه روح زخمی
که باید یه تنه بره تو قلب کوه سختی
از روزهایی که خط خوردن توی تقویم
خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریب

از چی بگم
از بچه های پایین شهر
که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب
اون که تنها دلیل خوابش به عشق فرداست
تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست
یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین
که هستن تو واردات کالای ساخت چین
تو به من اینو بگو ، من از چی بگم خب
ما گفتیم و تموم دردا ریشه کن شد؟

از چی بگم برات
شاید قصه دوست داری
مثل قصه ی اون هم کلاسیان روستایی
اگه قصه تلخه ، گناه واقعیت
داستان نرگس و گلای باغ میهن
که نشستن با صد چرا و افسوس کاشکی
یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
چراغ افتاد توی کلاس و گر گرفت
آتشی که پوست بچه ها رو مثل گرگ گرفت
یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت
زود بدویین سمت در، ولی درم قفل بود
چشام خشک شد یکم بهم اشک بده، ایزد!
این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
کودکی مرد در راه کلاسی که
سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه
یاس نمی خواد ته قصه رو هرگز ببنده
چون باز دلش می خواد که نرگس بخنده

از چی بگم
که صبح نشده غروب زد
تو قلب بچه های مدرسه ی درودزن
غصه نخور صدامو بشنو از زیرخونت
من صداتو به گوش همه می رسونم

از چی بگم
از دلی که فقط اسمش دله
یا عمری که نصفش اشکه نصفش گله
یا از روح توی زندون که جسمش وله
آدم مجبوره که با شرایط وفقش بده

از چی بگم
بگو از یک روح زخمی
که باید یک تنه بره توی قلب
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 22:09 ·
6
♥هـــُدا♥
29425190352635771783.jpg ♥هـــُدا♥
باشی

گرگ می‌شوند

باشی

حسّ شکارت می‌کند...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/28 - 14:21 ·
4
♥هـــُدا♥
life_09.jpg ♥هـــُدا♥
یوسف باشی

‌-ات

‌-ست بی‌تقصیر

‌-ست بی‌پایان

خوابی‌ست ‌-تعبیر...
دیدگاه · 1392/12/28 - 14:20 ·
4
bamdad
bamdad
...
اینجا سرزمین واژه های وارونه است :



جایی که " گنج " جنگ می شود !



" درمان " نامرد می شود ، " قهقهه " هق هق می شود !



اما " دزد " همان دزد است ، " درد " همان درد است !



" گرگ " همان گرگ است !



اری



سرزمین واژه های وارونه



سرزمینی که " من " نم زده است



" یار " رای عوض کرده است



" راه " گویی هار شده



" روز " به زور می گذرد



" اشنا " را جز در انشا نمی بینی ، و چه سرد است این درس



زندگی اینجاست



که " مرگ " برایم گرم می شود



چرا که " درد " همان درد است !
Mostafa
Mostafa
داف و شیخ
حمید
ححججاابب.jpg حمید
میجنگم

میجنگیم

با مسخره کردنهایتان

تیکه انداختن هایتان میجنگم

با تمسخر چادر سیاهم میجنگم

اره سیاه میپوشم سیاهی که واسه تو رنگ عشقه ولی وقتی چادرسیاه سر من میبینی میگی چه بیریخته

با سیاهی چادرم کور میکنم چشمچرانان را

میجنگم با گرگانی که تو دست در دست انان در خیابان قدم میزنی

در بین این همه سیاهی قلبیست شیشه ای که تو با این زیبایی ظاهری ارزوی داشتنش را داری
قلبی که من دارم تو نداری
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/23 - 23:05 ·
7
♥هـــُدا♥
73623141385454483192.jpg ♥هـــُدا♥
این روزـها ـهَوا خِیلی ـغُبار آلود اَستـ

گرگ را از سگ نمیتَوان تَشخیصــ داد

هنگامے گرگـــــ را میشناسیم که

دریده شده ایم
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/21 - 09:42 ·
3
rah¡l
rah¡l
اهویم رفت................

بگذاربرود.... حسابش میماند با

گرگهای بی احساس......
ا
iman
iman
آری از پشت کوه آمده ام...

چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!

برای عشق خیانت کرد

برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد

برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم.... می گویند: از پشت کوه آمده!

ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن

گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/9 - 02:23 ·
15
ıllı YAŁĐA ıllı
he1918.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون
صوفياجون
nafas
nafas
ی عمره مورچه ای رو مسخره میکردم که عاشق یه تفاله چای بود,
اما انگار حریف حماقت خودم نشدم که یه گرگ رو به هوای اینکه ادمه دوست داشتم:)
Noosha
293157-33980db02964a058f8fc2f496e947af2-org.jpg Noosha
این روزها هوا خیلی غبار آلود است ،..
گرگ را از سگ نمی توان تشخیص داد...
هنگامی گرگ را می شناسیم که دریده شده ایم...
دیدگاه · 1392/11/11 - 22:54 ·
9
...
...
هی بره سربراه دیروز
همنشین گرگهای امروز
حالا که گرگهازخمیت کردن
برگشتی سراغ من!
من دیگه سگ گله نیستم
که واسه ات دم تکون بدم
وازشرگرگها حفظت کنم
واسه خودم گرگی شدم
میزنم به گله گوسفندا
تویه بارازگرگارکب خوردی
دیگه نیاسراغ من..
که من یه گرگ زخم خورده ام
بدزخمی بهت میزنم
ازطرف نیما""سگ گله دیروز""
به .......""بره مصلحتی امروز""
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/8 - 22:28 ·
7
bamdad
bamdad
اینکه توقع داشته باشی زندگی باهات خوب باشه،
چون تو باهاش خوبی ؛
مثل اینه که توقع داشته باشی یه گرگ تورو نخوره،
چون توام اونو نمیخوری ..!
... ادامه
...
...
آهویم رفت
بگذاربرود
حسابش میماندباگرگهای بی احساس!
دیدگاه · 1392/11/7 - 17:43 ·
7
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ