دیالوگ های ماندگار

گروه عمومی · 19 کاربر · 78 پست
✔♥Дℓɨ♥✔
10488374_695481477184949_8749855004322962278_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
عمار: سری به چادر بزن مالک

مالک: می ترسم حرفی بزنم و او را مکدر کنم

عمار: ، علی بیش از همه ی ما تو را دوست دارد

مالک: ای کاش قادر بودم علی را به روزگاری ببرم که مردمش همچون او را می دانستند....

عمار: میرود مالک، میرود...
تا دنیا دنیاست، بنی‌آدم دنبال می گردد....
✔♥Дℓɨ♥✔
10329274_506043132831311_7064950682561031867_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
: آب خوردن توو آب‌خوری ‌ها چقدر سخته!

: برای آب خوردن لازم نیست بیای بالا، از زیر بخور!
.
.
.
لوک خوش‌شانس
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1399795599705114_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
مستشار: چیز به درد بخوریه...!
ثروت ...!
منبع ...!!!
داموس:جناب الملک...!
ثروت که نمی شه...!
ثروت متعلق به عالم!

قهوه تلخ
✔♥Дℓɨ♥✔
10274187_691247830935121_4491662924637085123_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
میگن نقش بسیار مهمی در موضوعات بشر داره, یعنی چی؟!
یعنی یا باید در بیاد تا پولدار شی یا باید ِ مردمو در آری تا پولدار شی یا باید پولدار باشه . .
تنها رو که هی میگن نور به بباره همین مورد آخریه ...
بقیه ی پدرا فقط در میان .


مجموعه شوخی کردم
Noosha
76516010872952193030.jpg Noosha
پسر خاله:آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن...
... ادامه
Noosha
644680_FQfDzFE9.jpg Noosha
: ویزززززززززززززز
: چرا اینقدر به من میچسبی؟؟؟
: ویزززززززززززز .......آقای مجری من از بچگی آرزو داشتم مگس شما باشم! {-7-}
Mohammad
a21123951242013102a.jpg Mohammad
A Streetcar Named Desire

استنلی(مارلون براندو): میدونی شانس چیه؟ شانس اینه که باور داشته باشی که خوش شانسی.
Mohammad
a01723951242013102a.jpg Mohammad
The Recruit

والتر بروک (آل پاچینو): هرچی که میبینی و هرچی که میشنوی اون چیزی نـیست که به نظر میرسه!
Mohammad
a9323951242013102a.jpg Mohammad
کلاه قرمزی و سروناز (ایرج طهماسب)

سروناز: من از وقتی شما رو دیدم یه حسی دارم ...

کلاه قرمزی : سرماخوردگی ؟!
Mohammad
a8413951242013102a.jpg Mohammad
John Rambo

واسه هیچ چیز زندگی نکن ولی واسه بعضی چیزا بمیر...!!
Mohammad
a6113951242013102a.jpg Mohammad
Laurel And Hardy

اولیور: استن... تو به عشق در یک نگاه اعتقاد داری؟
استن : آره خوب حداقل وقت ادمو نمیگیره!
Mohammad
a4713951242013102a.jpg Mohammad
(علی حاتمی)

آقام اومد، آقامه، فقط آقام از این در میاد با چکمه و شمشیر و عصا، بیچاره پیر شده از بس که مُرده!
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
1377396699151165_large.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
Mohammad
n00114818-b.jpg Mohammad
قیصر : «تو چرا این ریختی شدی؟ کی زدتت؟»
میتی: «قصه‌اش درازه.»
قیصر : «کجا؟»
میتی : «هیچی بابا، ما بودیم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامون هم بود.»
قیصر : «کریم؟! کدوم کریم؟»
میتی : «کریم آب منگل ، میشناسیش؟ آره؟ از ما نه, ازاونا آره، که بریم دوا خوری. تو نمیری به موت قسم اصن ما تو نخش نبودیم، آره نه گاز دنده دم هتل کوهپایهٔ دربند اومدیم پایین، یکی چپ یکی راست یکی بالا یکی پایین عرق و آبجو جور شد رو تخت نشسته بودیم داشتیم می‌خوردیم. اولی رو رفتیم بالا، به سلامتی رفقا، لولِ لول شدیم، دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع، پاتیل پاتیل شدیم؛ سومی رو اومدیم بریم بالا آشیخ علی
نامرد ساقی شد. گفت بریم بالا، مام رفتیم بالا. گفت به سلامتی میتی؛ تو نمیری به موت قسم خیلی تو لب شدم؛ این جیب نه اون جیب نه تو جیب ساعتی ضامن‌دار اومد بیرون رفتم اومدم دیدم کسی نیست همه خوابیدن، پریدم تو اوتول اومدم دمه کوچه مهران بغل این نُرقه فروشیه اومدم پایین دیدم یه سره هیکل میزونیه, این جوریه, زد بهم افتادم تو جوب، گفتم هته ته! گفت عفت! یکی گذاشت تو گوشم، گفتم نامرداش؛ دومی رو از اولی قایم‌تر زد، دستمو کردم تو جیبم که برمو بیام چشام باز کردم دیدم مریض‌خونه روسام. حالا ما به همه گفتیم زدیم، شمام بگین زده، آره،خوبیت نداره. واردی که!»

=
Mohammad
611421_RZATMFqF.jpg Mohammad
کریم: «اصلاً تو می‏دونی صدهزارتا ماهی چندتا میشه؟»
پسر بچه: «خب میشه صدهزارتا.»

عنوان فیلم: [آواز گنجشک‏ها - 1386]
کارگردان: [مجید مجیدی]
نویسنده: [مجید مجیدی، مهران کاشانی]
... ادامه
Mohammad
611421_T2OU8alV.JPG Mohammad
کامبی شیمادا: «برو بسمت شمال. جنگ قطعی اونجا درمی‏گیره.»
گوروبی کاتایاما: «خب چرا اونجا سنگر درست نمی‏کنی؟»
کامبی شیمادا: «یه سنگر خوب به جایی واسه رخنه کردن احتیاج داره. دشمن باید طمع کنه که بیاد داخل و اونوقته که ما بهشون حمله می‏کنیم. اگه فقط دفاع کنیم، جنگ رو می‏بازیم.»

Film Title: [Seven Samurai - 1954]
Director: [Akira Kurosawa]
Writer: [Akira Kurosawa, Shinobu Hashimoto]
... ادامه
@ElHaM14 عضو گروه شد. 1392/11/13 - 13:26
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1389818650433882_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
گندم(طناز طباطبایی): من نمی فهمم اینجا چجور مرجع قانونیه ؟ دم در شعر و شکلات تو راهرو نقل و نبات تو اتاق کیش و مات ! میدونین این یعنی چی ؟ یعنی ظاهر زیبا ! باطن خراب ... یعنی تظاهر ! یعنی ریا !
... ادامه
Morteza
1477480_204402529746370_2069793145_n.jpg Morteza
دیالوگی غم انگیز و در عین حال بی نظیر از فیلم حوض نقاشی
شهاب حسینی: ببخشید که بابات شدم سهیل!......
خدا تو رو یه هویی داد خب!......
اولش که مثل بچه غورباقه بودی همه می گفتن مثل باباشه .... اما خوب شد یواش یواش مثل مریم شدی...قشنگ،
خوب شد که مرد شدی بابا... به مریم گفتم نیاد تو تا مثل دو تا مرد، مردونه حرف بزنیم...
مامان و بابا خیلی خوبن بابا..... وقتی نیستن می فهمی ، به خاک آقام!
دفتر نقاشی مامانِ جدیدتو پاره نکنی بابا... گریه نکنی سهیل بابا.... نه! گریه مال مرده ، فقط سرتو بالا بگیر و
گریه کن .
خوب کاری کردی مامان و بابای جدید پیدا کردی برای خودت، منم بودم همینکارو می کردم....
آها راستی بند کفشت زیر پات نمونه ..... خداحافظ.
... ادامه
MahnaZ
87043041571337504965.jpg MahnaZ
: خوب هر چي ملا يادت داده رو ول کن فقط يک وجود داره اونم

و السلام .هر ديگه اي هم نوعي . اگر رو

يک رو مي دزدي رو از داشتن مي دزدي .وقتي

مي گويي کسي رو از دانستن مي دزدي وقتي

مي کني رو از مي دزدي. مي فهمي؟

-
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
(دایالوگی ماندگار از بهروز وثوق) ننه...! هر چی بدبختی کشیدیم گفتی "حکمت خداست" بیبین ننه... نیشونی این حکمتو بده برم در خونش بگم دٍ لامصب، مشکلت با من چیه آخه...؟؟؟!!{-15-}
@funbazi عضو گروه شد. 1392/09/15 - 21:09
Noosha
Dialog-7.jpg Noosha
فیلمی از
آذر (خزر معصومی) زنا زود پیر می‌شن، می‌دونی چرا؟ چون عروسک بازی شونم جدیه، رو عمرشون حساب می‌شه. از دو سالگی مادرن. بعد مادر برادرشون میشن. بعد مادر شوهرشون میشن. باباشون که پا به سن می‌ذاره ازشون پرستاری یه مادرو می‌خواد. گاهی وقتا حتی مادر مادرشونم میشن. من شوهر نکردم. ولی مادر مادرم بودم، مادر پدرم بودم، مادر برادرم بودم، تازه به همه اینا بچه‌های به دنیا نیاورده رو هم اضافه کن، مادر اونا هم بودم.
... ادامه
Mohammad
Mohammad
عــبــاس :

پـــرواز انـدازه ی ِ آدم ُ بـرمـلـا مـیـکـنـه .. هــرچـی بـالـا تــر میـری ، بـالـا و بـالـا تـر مـیـری .. دنـیـا از دیـد ِ تـو بــزرگــتـــر مـیـشـه ..

و تــو از دیـد دنــیـا کـوچــیــکـتـر ..


-
@reza229 عضو گروه شد. 1392/09/8 - 00:55
صفحات: 1 2 3 4