یافتن پست: #برشته

رضا
8-18-2015-12-17-53-PM.jpg رضا
رضا
رضا
محمد وقتی تو نمیدونم حضور داره {-292-}

محمد تو خونه موقع آشپزی {-249-} موقع گوش دادن با حرفهای خانمش {-163-}

Mohammad
Mohammad
rainy.matalebeziba.ir.jpg Mohammad
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند...
هر دو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم.
مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند، بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد، بعد پرسید: ببخشین خانم! شما پولدارین؟
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: من اوه نه!
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند ...

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم،
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.
سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم، لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

*
*

با دلبستن به دلخوشی های زندگی، می توان برای فردای بهتر تلاش کرد
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/26 - 09:17 ·
6
bamdad
bamdad
اسمـــــت چی بــــــود؟؟؟

می خــــــــــواهم

بن بســـــــت های زندگیـــــــــم را

به نامـــــــــــــت

بکنــــــــــــم….

:(
sam
sam
باتوجه به نزدیک شدن قیمت نان به سکه

بزودی ربع نان، نیم نان، تمام نان طرح قدیم (برشته)

تمام نان طرح جدید (دورخمیری) عرضه میگردد!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/26 - 08:46 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
با توجه به نزدیک شدن قیمت نان به سکه، بزودی نان به شکل :
ربع نان، نیم نان، تمام نان،
طرح قدیم (برشته)،
طرح جدید (دور خمیری)
عرضه می گردد.. . . .
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1389296438969111_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
{-14-}
ıllı YAŁĐA ıllı
997033_678133815571419_290365770_n.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
اگه بگن ...
؟ {-30-}
ıllı YAŁĐA ıllı
rose-chips-1.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
MahnaZ
MahnaZ
؟

هوا بدجورى بود و آن و کوچولو حسابى مچاله شده بودند.
هر دو لباس هاى و به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پرسید:«ببخشین خانم! شما دارین»
نداشتم و خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم.
مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به آنها افتاد
که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان شده بود. گفتم: «بیایین تو یه فنجون گرم براتون درست کنم.»
آنها را داخل آشپزخانه بردم و کنار نشاندم تا را کنند.
بعد یک فنجان و کمى و به آنها دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که کوچولو خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد.
بعد پرسید:« ! ؟ »
نگاهى به مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه... نه!»
کوچولو فنجان را با احتیاط روى آن گذاشت و گفت: «آخه و اش به هم مى خوره.»
آنها درحالى که بسته هاى را جلوى گرفته بودند تا به نزند، رفتند.
هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت کردم.
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.
، ، ، ، یک و ، همه اینها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم.
هاى را از کنار بخارى، .
مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه .
... ادامه
Mostafa
Mostafa
10 تفاله غذایی که نباید دور ریخت
Mostafa
50-world-s-best-breakfast-21.jpg Mostafa
در اینجا ما سیب زمینی سرخ کرده با رزماری، تخم مرغ با توفوی هندی، عدس، سوسیس گیاهی و موز برشته فلفلی را می بینیم. مخلفات صبحانه در هند کاملاً به محل و منطقه ای که در آن قرار دارید بستگی دارد. اما اگر به دنبال یک صبحانه هندی می گردید تقریباً چیزی شبیه به همین صبحانه و در همین رنج است.
... ادامه
♥هـــُدا♥
pc675a1d791beb2cd5b8d4b0590cc7e4f0_0d51h5rp0848wu7e3g7k.jpg ♥هـــُدا♥
فرض کنید شما رو تو یه خونه حبس کردن و بیرون این خونه هم روی زمین پره سوسکه بعد میان و بهتون میگن شما 3تا راه دارید و باید یکیو انتخاب کنید:

1)اول اینکه میتونید از اینجا بیرون برید با این شرط که بدون کفش از روی این سوسکا رد شید

یعنی یه طوری برید ک سوسکا زیره پاتون له شن

2)راه دوم اینه که این سوسک ناناز و ملوسو بخورید و خیلی راحت ازاد شید

3)راه سومم اینه که تا اخر عمرتون همونجا زندونی باشین
... ادامه

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ