یافتن پست: #بسته

رضا
14-6-22-04717opl.jpg رضا
zoolal
zoolal
ساعت 4 از گوشیم صدا می اومد...فک کردم بازم پوو خودشو کثیف کرده!
رفتم بزنم بکشمش دیدم زبون بسته داره سحری میخوره!!
عذاب وجدان گرفتم
setareh 22
setareh 22
ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴتم ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ،
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﺴﻪ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺗﺮﮐﯿﺪﯼ ! ﺍﺯ ﻫﯿﮑﻞ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﯽ !
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ : ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﻭ ﺑﺰﺍﺭ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﭽﺮﻩ ، ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺁخه ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ، ﻣﻦ ﻧﺨﻮﺍﻡ ﺷﻤﺎ ﺍﺯﻡ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﯽ کیو ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﯿﻨﻢ ؟i{-9-}
mehrab
mehrab
آن که دلبسته و شیفته ی دنیا شود ، دنیا نیز به سه شکل به او دلبسته و شیفته شود :
۱. اندوهی که از او جدا نگردد،
۲. حرصی که دست از او بر ندارد،
۳. و امید و آرزویی که به آن نرسد./ نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/10 - 23:21 ·
3
soheil
soheil
چرا کسی نیسسسسسسسسسسسسسسستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت اینجااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا{-48-}{-48-}{-48-}{-48-}{-48-}
Hooman
Hooman
خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود...

تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...

با پای شکسته هم می توان سراغش رفت...

تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر می خرد...

تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...

وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید...

وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...

و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن...
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/30 - 00:50 ·
4
zoolal
zoolal
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
به من گفت:
نرو که بن بسته!
گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم
و به سر کوچه رسیدم؛
پیر شده بودم!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 23:09 ·
4
bamdad
bamdad
روزی هزار بار دلت راشکسته ام

بیخود به انتظار وصالت نشسته ام

هربار این تویی که رسیدی و در زدی

هربار این منم که در خانه بسته ام

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام

:(
دیدگاه · 1393/03/21 - 20:45 ·
2
zoolal
229754_631.jpg zoolal
ترانه ولش کن
بزار به گربه خودم بگم بره بگیره
...
95108638440297441693.jpg ...
بذارتوحال خودم باشم
من وچندتاشمع
بذارتوحال خودم باشم
اصلن نمیخوام پاشم
بذارتوحال خودم باشم
نمیتونم زورکی تودل توجاشم
بذارتوحال خودم باشم
میخوام چندروزی تنهاشم
... ادامه
bamdad
bamdad
زندگی دیکته گفت و ما همش غلط پشت غلط
عشق و نوشتیم با الف نقطه گذاشتیم ته خط

من و از اول همه جا نشوندن آخر کلاس
حالا میگن ی کاری کن میگن حسابت با خداست

خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمت
نگا نکن به جرم من نگا بکن به کرمت

خونه ی بی چراغ من از تو همیشه روشنه
بخشش چندمه توئه توبه ی چندمه منه

تو بهترین رفیقمی نمیشه از تو دل جدا
گمم نکن تو تاریکی دستمو ول نکن خدا...

{-47-}
دیدگاه · 1393/03/19 - 22:13 ·
5
mostafa AZ
mostafa AZ
ینی هر موقعی حس میکنم شانس ندارم میام یه چند تا سایت ایرانی باز میکنم

اصن لامصب یه کلیک که میکنم برنده چند تا جایزه مختلف میشم !

اونم چه بسته هایی با چه درصد تخفیفی !

خدا خیرشون بده
... ادامه
mostafa AZ
mostafa AZ
پسرایده ال پسریه که هرموقع دختره باعشوه بش میگه:"گشنمه..."زیپو واکنه..دستشوبکنه اون تو..درش بیاره..بگه:"بیا اینوبخور"<img src=">
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> .
old;"> دخترم بایدبگه:"وای روانیتم که هردفعه یه بسته پاستیل زاپاس توکیفت داری توله"
old;"> تسبیحو بکوبونم تو دهنت؟؟؟
old;"> کصافط...
old;"> تهاجم فرهنگی..{-7-}
bamdad
bamdad
ماهی هرگز با دهان بسته صيد نميشود

رازهایت را فاش نکن,

بعضی ها در آرزوی صید یک اشتباه در انتظار تو نشسته اند.
دیدگاه · 1393/03/16 - 12:35 ·
5
zoolal
zoolal
سکوت دل ...... بگذار بغض هایت سربسته بماند .....
گاهی سبک نشوی ..... سنگین تری ....!!!!
دیدگاه · 1393/03/14 - 11:27 ·
7
رضا
رضا
بن بستها برای این هستن که بیشتر فکر کنیم برای رسیدن به نتیجه بهتر .
bamdad
bamdad
تو باشی و هوای بهار و من!

"قــدم به قـــدم" فدایت می شوم

تو باشی...، از لحظه های دلتنگی جلو می زنم؛

به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم؛

به بن بست ها، به خیابان هایی همه با یک نام …

دوست دارم تو باشی و من نشانی ها را گم کنم،

راه خانه را هم ندانم ؛

تا همه بفهمند برای من ِ کم حواس،

خانه آنجاست که.

تو باشی و من قدم به قدم فدایت شوم!

{-41-}
دیدگاه · 1393/03/13 - 18:20 ·
6
Noosha
214e4af0a36db131477a53c526a93ad3-425 Noosha
@bamy
از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت :
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...
جودی عزیزم!
درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم ....
... ادامه
zoolal
zoolal
شما با دلبسته شدن به ديگر مردم،
مي توانيد طي دو ماه دوستان بيشتري بيابيد،
تا اينكه طي دو سال بكوشيد
مردم را وادار نماييد به شما دلبسته شوند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/12 - 14:55 ·
4
atefe
atefe
.
کاش بالای سر بعضیا یه ضربدر کوچولو بود
که هر وقت حوصلشونو نداشتی روش کلیک کنی ، طرف بسته بشه !
دیدگاه · 1393/03/9 - 01:13 ·
6
zoolal
zoolal
آخرین ورژن دعای آخر ترم برای حل مشکلات:
الهی! باخاطری خسته، دل به کَرم تو بسته
دست از اساتید شسته و در انتظار نمرات نشسته ام.
پاس شوند کریمی
پاس نشوند حکیمی
نیفتم شاکرم، بیفتم صابرم
الهی شهریه ها بالاست که میدانی ، وجیبم خالیست که میبینی
نه پای گریز از امتحان دارم ونه زبان ستیز با استاد،
الهی دانشجویی راچه شاید و از او چه باید!؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/8 - 19:22 ·
8
zoolal
zoolal
یک عمرقفس بست مسیر نفسم را ..
حالا که دری هست مرا بال وپری نیست ..
حالا که مقدر شده آرام بگیرم ..
سیلاب مرا برده واز من اثری نیست ..
بگذار که درها همگی بسته بمانند..
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/6 - 21:23 ·
6
دِلمـ یـِ بستهــ دسمـآلـ کـآغــــذی میخـوآدُ . . . یِـ اُتـآقُـ . . . حــــآنیُ گــــِریهـ! . . .#اشفته
دیدگاه · 1393/03/4 - 14:14 ·
4
bamdad
bamdad
یک روز سطری از این شعر

مثل سوت قطاری از کنار گوشَت عبور می کند

واژه ها برایت دست تکان می دهند

خاطره ها

مثل آشنایان دورت به تو نزدیک می شوند

و فکر می کنی

چرا نبض این شعر برای تو اینقدر تند می زند ؟





- نگاهم می کنی

و چشم هایت چقدر خسته اند !

انگار از تماشای منظره ای دور برگشته اند –





نگاه می کنی به من

برفی که بر موهایم باریده

راه تمام آشنایی ها را بسته است

انگشتانم استخوانی تر از آن شده اند

که نوازشی را یادت بیاورند

و تمام این سال ها

آنقدر میان خطوط موازی دفترم

دست به عصا راه رفته ام

که بردن نامت کمر واژه هایم را خواهد شکست







واژه ها

دوباره برایت دست تکان می دهند

خاطره ها

مثل آشنایان نزدیکت از تو دور می شوند

و این شعر

برای همیشه حافظه اش را از دست می دهد ...

{-15-}
دیدگاه · 1393/03/2 - 19:23 ·
5
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ