یافتن پست: #سکوت

mehrab
mehrab
خیری نیست در سکوت با علم و دانش ، همانگونه که خیری نیست در سخن با نادانی / نهج البلاغه
دیدگاه · 1393/04/15 - 23:24 ·
3
mehrab
mehrab
مومن:
شادی اش در رخسار و اندوهش در سینه است /
سینه اش از هرچیزی گشاده تر است (صبور تر است ) /
فروتنی اش از هر کسی بیشتر است /
نافرمانی و سرکشی را دوست ندارد /
ریا وخودنمایی نمی کند /
غصه اش (غمخواری اش ) زیاد ، همتش بلند ، سکوتش بسیار ، اوقاتش مشغول ( اعمال شایسیته ) و بسیار صبور است /
در اندیشه و تفکراتش فرو رفته /
دست نیاز رو به هیچ کس دراز نکند /
خوش اخلاق ومهربان است ، ودر عین حال دلیر و محکم / نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/14 - 19:21 ·
2
bamdad
bamdad
روزنامه ها نمیدانند تمام اتفاقهای تلخ جهان

میتواند از فنجانی چای شروع شود...

و گاهی...

دریا در سکوت رفتن کسی

غرق می شود...

:(
دیدگاه · 1393/04/11 - 23:43 ·
7
zoolal
zoolal
همه ﺍﺧﻄﺎﺭ ﻫﺎ “ﺯﻧﮓ” ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﮔﺎﻫﯽ “ﺳﮑﻮﺕ ” ﺁﺧﺮﯾﻦ “ﺍﺧﻄﺎﺭ” ﺍﺳﺖ . . .
دیدگاه · 1393/04/11 - 06:59 ·
7
...
...
Noosha
نداجان میدونی دردچیه؟
درداینه که:خودت دردداشته باشی..
امابخوای همدردی کنی باکس دیگه...
میدونم
میخواستی پدرت راتسلای خاطرباشی
ورفتی درکنارش نشسته
و
بااوحرفهازدی
ولیکن
بازبان بیزبانی
باچشمانی مملوازدرد
بانگاهی که پرده برمیداشتندازسربه مهراسرار
مگو!
پدرنیزباچشمانی مملوازغم تورانگریسته و
همچنان
هردویتان مملوازحس سکوت
فریادمیزدیدناگفته هایتان را...
آری!
جایی که
لبها به سکوت محکومند
این چشمهاهستند
که آزادانه سخن میگویند
بازبان بی زبانی!
نداجان
میدانی
دردکجاست؟
دردآنجاییست که
پدر
زل بزند به صفحه موبایلش وآلبوم عکس عزیز ازدست رفته اش رامرورکند

وهمچنان
مملوازحس سکوت
بغضش رافروداده
وقامت بودنش خم وخم وخمترگردد!
تابه ناگه
سکوت راجمله ای بس حزن آلودشکسته و
پدرگوید:"کاش بعدازشروین من بروم"
و
هردویتان
دربزمی غریبانه
مویه کنید
این داغ را...
آری !
نداجان
آخردردهمین است
که داغ عزیزی قامت یک مردراخم کند
و
دم برنیاورد..
متن ازنیما
تقدیم به شمعی که روزبروزدرحال آب شدن است..ندای بهترازجانم.

....هعی...
دیدگاه · 1393/04/10 - 04:30 ·
3
setareh 22
36204.aspx.jpg setareh 22
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم

نه لبخند می زنیم

نه شکایت می کنیم

فقط سکوت می کنیم
دیدگاه · 1393/04/9 - 13:56 ·
6
bamdad
bamdad
حرف ها نیز حرمتی دارند

،گاه باید

بخاطر آنها هم شده سکوت کرد . . .

هی تو کمی نزدیکتر بیا


اما چیزی نگو

بگذار فقط ،

بگذار چشمهایمان این همه دوست داشتن ها را زیرنویس کنـــد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 23:09 ·
8
zoolal
zoolal
از شاملوی عزیز،
بعد از یک فنجان قهوه
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
احتیاجی به مستی نیست
یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند
وقتی میزبانم چشمان تو باشد …
یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت
دلم آرام ، نگاهت را می خواهد و شهد شیرین کلامت
خسته ام
دوباره باورم میکنی؟
عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ
من تو ، غروب ، و لبخندهای تلخ
تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد
می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
- —– – —– – —— – —– – —– -

گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنی
حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ
گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد
گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
عادت کرده ام به طعم قهوه
به آد مهای پشت پنجره کافه
دست هایی که می روند
آدم هایی که نمی مانند
به تو
که روبرویم نشسته ای
قهوه ات را به هم می زنی
می نوشی
می روی
یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…
حالا فهمیده ام که چرا قهوه و کیک را با هم می خورم
قهوه می نوشم برای زندگی تلخم و همراهش کیک برای شیرینی لحظاتی که با تو بودم
اما باز تلخی قهوه بر شیرینی کیک پیروز می شود
لحظات با تو بودن کوتاه بود… خیلی کوتاه…
ولی زندگی تلخم خیلی بلند است … خیلی…
لعنت بر قهوه تلخ سرد شده ام
تو
پاییز
قهوه
اکنون کنارم هست
پاییز
قهوه
اما تو…
روی صندلی همیشگی می نشینم و سفارش میدم : دو فنجون قهوه
هنوز هم با این که نیستی ولی برات سفارش میدم…
خودت نیستی خیالت که هست…
یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام
بنوش … تا از دهان نیفتاده … بنوش …
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری
وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی و ته همه فنجان های تو من می روم …
امشب دلم تو را می خواهد
نشسته روبروی صندلی مقابلم
در سکوت سرد این جا
هوا سرد شده …
نه ! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم ، دردی را دوا نمی کند …
چرا صندلی رو به رو خالی ست ؟
در ته فنجان قهوه ام کفش های توست
فقط نمی دانم می آیی یا می روی …
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:19 ·
6
zoolal
zoolal
دچار بی حرفی مفرط شده ام
آنقدر که سکوت استفراغ می کنم...
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:13 ·
5
zoolal
ق.gif zoolal
گاهی دلتـــــــــ میخواهد
همه ی بغضهایتــــــــ
از نگاهتــــــــ خوانده شوند . . .
میدانی که
جسارتـــــــ گفتن کلمه ها را نداری . . .
اما یکــــــــ نگاه گنگــــــــ تحویل میگیری . . .
یا جمله ای
مثل : چیزی شده ؟؟!!!
آنجاستـــــــــ که
بغضتــــــــ رو با لیوانی از سکوتـــــــــ سر میکشی . . .
و با لبخندی سرد میگویی : نه هیچی . . . !!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:00 ·
3
zoolal
zoolal
انسان های موفق همواره 2چیز روی لبهای خوددارند:
سکوت
لبخند
دیدگاه · 1393/04/8 - 02:14 ·
5
bamdad
bamdad
دلتنگی

گاهی هم

ایمیلی ناخوانده

پَسوردی فراموش

یا زنگی بی پاسخ است


یک شب که در برفی سنگین

یک شب که

در سکوت

مُرده باشی...

:(
دیدگاه · 1393/04/8 - 00:10 ·
3
zoolal
zoolal
دیدی ای غمگین تر از من بعد از آن دیر آشنایی
آمدی خواندی برایم
قصه ی تلخ جدایی
مانده ام سر در گریبان
بی تو در شب های غمگین
بی تو باشد همدم من
یاد پیمان های دیرین
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت
در خزان سینه افسرد
کنون نشسته در نگاهم
تصویر پر غرور چشمت
یک دم نمی رود از یادم
چشمه های پر نور چشمت
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 18:45 ·
2
...
0.861456001374306317_parsnaz_ir.jpg ...
**بردی ازیادمرادرشبی بارانی**
من توراباریدم
درشبی بارانی
درنگاهت دیدم
یک شب طوفانی
ازلبانت چیدم
بوسه ای آتش گون
من تورابخشیدم
دانم این میدانی.
من دمی ترسیدم
ازنگاه سردت
حال توپرسیدم؛
گفتی:چه پرسانی
من بتوخندیدم
خنده ای مستانه
شبهه وتردیدم
یک سکوت آنی
گفتمت:چون بیدم
یک درخت مجنون
کردی بازتهدیدم
گفتی:عشق فانی!
گفتم :ای امیدم
مبرعشقم ازیاد
بردی ازیادمرا
درشبی بارانی..
شعراز:نیماراد
{-35-}
zoolal
zoolal
بعضی وقتا سکوت می کنی
چون اینقدر ناراحتی که نمی خوای حرفی بزنی
بعضی وقتا سکوت میکنی
چون واقعا” حرفی واسه گفتن نداری…
بعضی وقتا سکوت یه اعتراضه …
بعضی وقتا هم انتظار…
اما بیشتر وقتا سکوت واسه اینه که
هیچ کلمه ای نمیتونه
غمی که تو وجودت داری رو توصیف کنه...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 16:56 ·
2
zoolal
zoolal
این روزها در سکوت سر سخت
بی صدا میگریم
ولی خدايا مواظبم باش
قلبم هنوز دخترانه میزند
با اینکه برای خودم مردی شده ام.
دیدگاه · 1393/04/6 - 16:55 ·
2
...
نیما-002.jpg ...
همه میگویند:نیما؟
چراشب زنده داری ؟!!
من تنهاسکوت میکنم
آخربه چه زبانی به آنها بگویم
که شبهای بی توبودن تنهامرامیکشد..!
ومن نمیخواهم
سربه تن این شبهاباشد..
متن بداهه ازنیما
{-38-}
دیدگاه · 1393/04/4 - 03:08 ·
2
soheil
soheil
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها

گشت بی سود و ثمر.

تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش

وای بر من می کند آماده بهر سینه ی من تیرهایی

که به زهر کینه آلوده ست

پس به جاده های خونین کله های مردگان را

به غبار قبرهای کهنه اندوده

از پس دیوار من بر خاک می چیند .

وز پی آزار دل آزردگان

در میان کله های چیده بنشیند .

سرگذشت زجر را خواند .

وای بر من!

در شبی تاریک از این سان

بر سر این کله ها جنبان

چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟

از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین

- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد-

کی که بشکافد؟

یک ستاره از فساد خاک وارسته

روشنایی کی دهد آیا

این شب تاریک دل را ؟



عابرین! ای عابرین!

بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر

دشمن می رسد می کوبدم بر در

خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر

وای بر من!

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟

تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون

تیرهای زهر را دلخون

وای بر من!

نیما یوشیج
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/1 - 21:41 ·
4
raha
raha
سلام سلام {-7-}
bamdad
bamdad
ازارم میدهد زندگی. . .

وقتی درد درونم را میدانم. . .

اما. . .

راهی جز سکوت ندارم. . .
دیدگاه · 1393/03/29 - 20:41 ·
5
bamdad
bamdad
حرفی نیست. . .

خودم سکوت را معنی میکنم. . .

کاش میفهمیدی. . .

گاهی. . .

همین نگاه سردت. . .

روی زمستان را هم کم میکند. . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/29 - 20:41 ·
5
Hooman
Hooman
دوستش دارم بزرگیش را ، سکوتش را ، عظمتش را ، اُبهتش را ، تنهاییش را ، حکمتش را ، صبرش را ، و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن !
خدا را میگویم …
دیدگاه · 1393/03/28 - 01:10 ·
1
bamdad
bamdad
مثل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو …
دیدگاه · 1393/03/26 - 22:41 ·
3
...
Siyavash Ghomeyshi دانلود فول آلبوم سیاوش قمیشی.jpg ...
دیگه بیداری شب عادتمه
همدم سکوت تنهایی من
تیک تیک ساعتمه..
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ