یافتن پست: #شعر

bamdad
bamdad
یه روز از روزای پاییز
تــوی مـاه مهـربـونـی
یکی اومـد تــوی دنیـا
که خدا خودت می دونی

می دونی برای من اون
همه ی وجود و دنیاست
روزی که تموم شه کابوس
بهترین لحظه ی رویاست

بهتـرین من تـو ای گل
روز میلاد تـو تبریک
من امیدم به خدا هست
که وصالت بشه نزدیک

ای تـو بهتـریـن قـلبـم
تو رو میذارم تو شعرام
توی هر لحظه ، تو یادم
تو رو میخوام واسه فردام

هیچکی جاتو نمی گیره
که بخوام بجات بذارم
هیچکسی رو توی دنیا

قدر تو که دوست ندارم

با تموم عشق و احساس
بـا یـه قلب تیکـه پاره
مـاه میـلاد تـو اومـد
کـه مبـارکـه دوبـاره

ای تمـوم سهـم مـن از
کـل خوبیـیای هستـی
تو بدون که واسه ی من
تو یه تک ستاره هستی

ای تموم هستی من
ای ستاره ی تبارک
گل من ای تو عزیزم
روز میلادت مبارک

تولدت مبارک...

... بامداد ...

تقدیم به عشقم که چند روز دیگه تولدشه
{-253-} {-253-}
{-253-}{-253-} {-253-}{-253-}
{-253-} {-253-}
{-253-} {-253-}
{-253-}
Mostafa
Mostafa



من ، بی تو چیزی نیستم جُز
پرده ی بی آفتاب جُز
رختخواب کهنه و لیوان آب و قرص خواب
من ، بی تو چیزی نیستم جُز..
خونه ی بی پنجره جُز
آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره..
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار من..
بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار من
بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار..
یادم بده کاری کنم جوری بهم عادت کنی
که زیر چتر گریه هام احساس امنیت کنی
یادم بده کاری کنم بی وقفه با من سر کنی
من شعر بنویسم برات تو شعرامو از بر کنی
کاشکی به گوشت می رسید دارم چه رنجی می برم
بپا غرورم نشکنه من از تو دل نازک ترم
من بی تو چیزی نیستم ، من بی تو اصلا” نیستم
شاید کسی که عمریه ، دنبالشی من نیستم..
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار من..
بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار من
بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار..

7text.ir
... ادامه
√√★nima★√√
√√★nima★√√
ﺷﻌﺮ زﯾﺒﺎی ﻋ ﺎﺷﻘ ﺎﻧﻪ ﻓﺮوغ ﻓﺮﺧﺰاد ﺳﭙﯿﺪﻩ ﻋﺸﻖ ﻋﺸﻖ ﺳﭙﯿﺪﻩ آﺳﻤﺎن ﻫﻤﭽﻮ ﺻﻔﺤﻪ دل ﻣﻦ روﺷﻦ از ﺟﻠﻮﻩ ﻫﺎی ﻣﻬﺘﺎﺑﺴﺖ اﻣﺸﺐ از ﺧﻮاب ﺧﻮش ﮔﺮﯾﺰاﻧﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﺎل ﺗﻮ ﺧﻮﺷﺘﺮ از ﺧﻮاﺑﺴﺖ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎی وﺣﺸﯽ ﺑﯿﺪ ﻣﯿﺨﻮزم در ﺳﮑﻮت ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺎز دﻧﺒﺎل ﻧﻐﻤﻪ ای دﻟﺨﻮاﻩ ﻣﯽ ﻧﻬﻢ ﺳﺮ ﺑﺮوی دﻓﺘﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺗﻦ ﺻﺪﻫﺎ ﺗﺮاﻧﻪ ﻣﯿﺮﻗﺼﺪ در ﺑﻠﻮر ﻇﺮﯾﻒ آواﯾﻢ ﻟﺬﺗﯽ ﻧﺎﺷﻨﺎس و روﯾﺎ رﻧﮓ آﻩ ﮔﻮﯾﯽ ز دﺧﻤﻪ دل ﻣﻦ روح ﺷﺒﮕﺮد ﻣﻪ ﮔﺬر ﮐﺮدﻩ{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1393/07/2 - 16:15 ·
3
soheil
soheil
انقدر تو شعرا گفتن و میگن ای ساربان اهسته را ن انگار شترهای صدر اسلام 180 میرفتن{-15-}
شهرزاد
60252252126529458553.jpeg شهرزاد
می بویم گیسوانت را
تا فرشته ها حسودی کنند
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند ...
مست شوند ...
بمیرند .
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/30 - 19:32 ·
9
صوفياجون
صوفياجون
{-80-}{-80-}{-80-} سلووووووووووووووو نزدیک یکساعت و نیمه دارم تایپ میکنم غوز در آوردم وای چرا تموم نمیشه البته اخرشه هاااا {-80-}{-110-}{-110-}
... ادامه
رضا
رضا
واقعا نمیدونم چه مطلب جدیدی واسه وبلاگم بنویسم که به درد بقیه بخوره .
Mostafa
Mostafa
Listen to the pouring rain
Listen to it pour,
And with every drop of rain
You know I love you more

Let it rain all night long,
Let my love for you go strong,
As long as we're together
Who cares about the weather?

Listen to the falling rain,
Listen to it fall,
And with every drop of rain,
I can hear you call,
Call my name right out loud,
I can here above the clouds
And I'm here among the puddles,
You and I together huddle.

Listen to the falling rain,
Listen to it fall.

It's raining,
It's pouring,
The old man is snoring,
Went to bad
And bumped his head,
He couldn't get up in the morning,

Listen to the falling rain,
listen to the rain

José Feliciano
bamdad
bamdad
bamdad
bamdad
تـو بـه زیـبـایـیـه یـک شـاپـرکـی
تو بـه تنـهاییـه یـک قـاصـدکـی

تو مثل یه قرص ماهی توی شب
مثل این شعر که می خونم زیر لب

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام

چشم من مونده به در تا تو بیایی
نکـنه قسمت ما بـشه جـدایی

صدای تیک تیک ساعت داره میگه
که رسیدم به تهِ یک روز دیگه

شب و ماهش تو رو یادِ من میارن
غم وغصه توی قلب من می ذارن

دلم از شـدت تنـهایی تـو خـونه
می گیره هر شب و روز از تو بهونه

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام

ولی من هنوز می خونم , می دونم
تـا ابـد بـایـد کـه تنهـا بمـونـم

من می شم مثل یه برگ تو دست باد
که میره با سرعت از خاطر و یاد

یا مثـل یه گـلدون تـشنـه ی آب
که تو خواب اون میاد مدام سراب

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام


... بامداد ...

*بچه ها این ترانه رو چند ماه پیش واسه فرستادم
به نظرتون میخوندش؟
خدا کنه بخونه ، یکی از آرزوهای همیشگیم این بوده که یه ترانه از ترانه هامو بخونه
:(
Mohammad
NiCF3BjOTh.jpg Mohammad
دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست، خدا که هست...
... ادامه
bamdad
bamdad
در حقیقت عاشقی بازیچه است
در جـهـان عـشـقـهـای مـانـدنـی


یا بـه مـانـند غـزلـهـای مـحـال
کی شوند این شعرهاهم خواندنی

... بامداد ...

:)
دیدگاه · 1393/06/14 - 23:08 ·
5
bamdad
bamdad
ای تـو بـدر مـاه شـبـهـای تـمـام
ای که افتادم به دام یک سلام

این که می بینی هم اینک خسته ام
از کلام نارفیقان است نه دام

... بامداد ...

اینم یکی دیگه رضا

:)
bamdad
bamdad
رضا
یه اتفاق جالب رضا!!!!!
alt+shift سمت راست کیبوردم مشکل نداره مشکل از سمت چپیه است!!!!!!
جالبه نه؟
تازه فهمیدم...
bamdad
bamdad
میدانم روز مرگم
غمگین خواهى بود!
نه براى من
من که مدت هاست رفته ام…
براى خودت!
دیگر کسی نیست
که با تمام وجود
تو را دوست بدارد
دیگر کسی نیست
که بی محلى هایت را
طاقت بیاورد.
دیگر کسی نیست
که براى دیدن لبخند زیبایت
دنیا را به رقص بیاورد
دیگر کسى نیست
که خدایش باشى
که پرستش ات کند
غمگین میشوى
نه براى من
براى خودت!
که جز دفتر شعرهایم
در یاد هیچکس ماندگار نخواهى بود
که آرام آرام
فراموش خواهى شد…

:(
دیدگاه · 1393/05/31 - 14:05 ·
2
رضا
13-11-3-1051504.jpg رضا
متین (میراثدار مجنون)
123.jpg متین (میراثدار مجنون)
"کانديدا" رأي آورد

تابلو، "نقاش" را ثروتمند کرد

شعر "شاعر" به چند زبان ترجمه شد

"کارگردان" جايزه ها را درو کرد

و هنوز

سر همان چهار راه

واکس مي زند

کودکي که هميشه بهترين "سوژه" اس
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/20 - 19:55 ·
7
رضا
رضا
دیدگاه · 1393/05/17 - 18:12 در گیلک ·
7
bamdad
bamdad
داستان باغبان و چیدن سیب(از زبان سیب)

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !غضب آلود به او غیظی کرد !این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !هر دو را بغض ربود…دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

{-35-}
صوفياجون
46ad41626e01.jpg صوفياجون

{-41-}{-35-}{-35-}
که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پُر شور است

دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است

چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست؟

زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست:

نگاه سرد زندانبان!

زنی را می شناسم من

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند

زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی!

زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه!

زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است!

زنی را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که: بسه

زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود

هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده!

زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد؟

نمی دانم، نمی دانم...



شاعر : - از مجموعه شعر شبانه{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}
رضا
رضا
شبتون خوش خسته نباشید .
صوفياجون
صوفياجون
پس از مرگم در سوگ من منشین
آن هنگام که بانگ ناخوشایند ناقوس مرگ را می شنوی
که به دنیا اعلام می کند: من رها گشته ام ؛
ازاین دنیای پست , از این مأمن پست ترین کرم ها
وحتی وقتی این شعر را نیز می خوانی, به خاطر نیاور
دستی که آنرا نوشت, چرا که آنقدر تو را دوست دارم
که می خواهم در افکار زیبایت فراموش شوم
مبادا که فکر کردن به من تو را اندوهگین سازد
حتی اسم من مسکین را هم به خاطر نیاور
آن هنگام که با خاک گور یکی شده ام
هر چند از تو بخواهم این شعر را نگاه کنی
بلکه بگذار عشق تو به من , با زندگی من به زوال بنشیند
مبادا که روزگار کج اندیش متوجه عزاداری تو شود
و از اینکه من رفته ام (از جدایی دو عاشق) خوشحال شود.
{-35-}{-35-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
یعنی یه حسی بهم میگه کل سریالهای GEM و Farsi۱ بر اساس این شعر ساخته شدن : ” دوست داری با دوست من که دوست داره با دوست تو دوست بشه دوست بشی؟??{-15-}
دیدگاه · 1393/05/4 - 22:57 ·
11
bamdad
bamdad
کاش هوای یادهای آمدن‌ات

خالی از پیش‌بینی دیروقت رفتن بود.

تا تمام تابستان را منتظر پاییز نمی‌ماندم.....



حالا نمی‌دانم دزدانه به کدام ستاره‌ی دنباله دار وعده داده‌ای

اما از قرار من اگر می‌پرسی

با تمام احتمالات سرزده‌ی این روزها

آمدن‌ات هم شعر است

نیامدن‌ات هم!

:(
دیدگاه · 1393/05/3 - 20:57 ·
10
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ