یافتن پست: #شمع

Mohammad
Mohammad
خیال انگیز
خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی
من از دلبستگی های تو با ایینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
بشمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلس افرو.زی تو ماه مجلس آرایی
منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم
تویی مهر و منم اختر که م یمیرم چو می ایی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را
بهار شادی انگیزی حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمی ماند
میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی ها بترک جان توانایی

دیدگاه · 1393/10/7 - 13:00 ·
6
zahra
zahra
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه ی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب می گزد چو غنچه ی خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری وشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو می کشم
استاد شهریار
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/3 - 22:28 ·
3
Mohammad
Mohammad
ایستادگی کن تا روشن بمانی ؛
شمع های افتاده خاموش می شوند
(احمد شاملو)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
ینی امشب 40 منبر پر پر شد با این بارون{-38-}
رضا
رضا
چه بارون شدیدی از صبح بارید انگار تا فردا ادامه داره .
rezamousavand
عشق؟-Blue-Eyes.jpg rezamousavand
??شب تولدم همه گفتن آرزو بکن شمعتو فوت کن .....

?? چشمامو بستمو آرزو کردمو شمع فوت کردم ......

??مامانم گفت من میدونم چی آرزو کردی پول .....

?? خواهرم گفت ماشین ....

?? دوستام گفتن ی عشق پولدار و خوب.....

?? من به همشون فقط خندیدمو نگاه کردمو تو دلم گفتم.....

?? آرزو کردم شمع تولدسال دیگه ام رو سنگ قبرم روشن کنید و جای من باد شمعو خاموش کنه .......

?? هیـــــــــس فقط بگو آمــین ??

??بــِــه سـَلامـَتـی اون شــَب...??
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/6 - 00:59 ·
Mohammad
1393933060560480_large.jpg Mohammad
ıllı YAŁĐA ıllı
سبز ترین خاطرات ازآن کسانیست که ، در ذهنمان دوستشان داریم
تولدت مبارک آبجی خانوم ، انشاالله به تمام آرزوهای خوبت برسی {-180-}{-155-}{-130-}
{-220-}{-221-}{-222-}
{-224-}{-224-}
Mohammad
Mohammad
ابجی ıllı YAŁĐA ıllı امروز جناب مدیر رضا رو نمبینیم :d سایت رو ول کرده رفته :d
صوفياجون
صوفياجون
{-7-}{-7-}{-18-}{-18-}
عروس خانم دوشیزه shirin_sooskesiah آیا وکیلم شما را به مهر : یک وبکم / سند یک سایت اختصاصی دات کام / یک مودم aDSL / اینترنت پر سرعت به اندازه طول عمر نوح! / LCD و شمعدان / یک هدست بیسیم / چهارده روم اختصاصی به نیت .../ پنج گیگا بایت میل باکس اختصاصی به نیت پنج ... / به عقد دائم آقای : feri_ferferi در بیاورم؟ جمعیت : عروس رفته آف هاش چک کنه!! حاج آقا : برای بار دوم آیا وکیلم؟ جمعیت : عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه! حاج آقا : BUZZ و برای بار سوم خفم کردی آیا وکیلم؟ عروس با اجازه بزرگترهای ROOM بله
رضا
رضا
بامداد داره میده اومدم بگم و برم :)
bamdad
bamdad
یک شمع می تواند بدون آنکه خاموش شود
هزاران شمع دیگررا روشن کند
مثل مهربانی که هیچ وقت با
تقسیم شدن کم نمی شود
زیباست که ببینی کسی میخندد
وزیباتر اینکه بدانی خودت
باعث خنده اش شده ای.

{-35-}
دیدگاه · 1393/05/20 - 21:17 ·
6
صوفياجون
46ad41626e01.jpg صوفياجون

{-41-}{-35-}{-35-}
که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پُر شور است

دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است

چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست؟

زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست:

نگاه سرد زندانبان!

زنی را می شناسم من

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند

زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی!

زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه!

زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است!

زنی را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که: بسه

زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود

هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده!

زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد؟

نمی دانم، نمی دانم...



شاعر : - از مجموعه شعر شبانه{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
شهرزاد
images (2).jpg شهرزاد
رضا
تولد تکرار امیدواری خداوندی است ،
یادآوری این تکرار بر شما گرامی باد {-35-}
bamdad
bamdad
تلفن زنگ می زند


و می دانم تو پشت خط نیستی...


چه کسی باور می کرد ندیدنت ، رنگ سال به خود بگیرد


و من که هفت روز هفته ،ساعت ها می ایستادم کنار کیوسک تلفن


تا دقیقه ای عبورت را تماشا کنم ،


تاب خواهم آورد دوری چند ساله از تو را ؟


در غیاب تو کوهی از کتاب را ورق زدم ،


نیچه را چنان دوره کردم که به برادر تنی من بدل شد


در غیاب تو ترانه های تکان دهنده نوشتم ،


به تماشاى کشورهای جهان رفتم ،



"lمرد" زندگی شدم



اما هنوز جای تو در تک تک دقیقه ها خالی ست ،


شعرها برای زیبا شدن به تکه ای از تو محتاجند


و نوشتن پلی ست که مرا به تو می رساند...


چه کسی باور می کرد در نبود تو تقویم ها ورق بخورند


و من هر سال شمع های تولدم را فوت کنم


بی آن که صدای کف زدنت در گوشم بپیچد ؟


دیگر احتمال بازگشتن تو لطیفه ای ست


که دوستان قدیمی مرا با آن دست می اندازند


و آن قدر در خلأ غیبتت مرده ام


که هیچ زنگ تلفنی از جا نمی پراندم !

{-118-}
دیدگاه · 1393/04/23 - 19:16 ·
3
bamdad
bamdad
عاشقی چیزی برای هدیه نیست

طرح دریا و غروب و گریه نیست

عاشقی یک کلبه ی ویرانه نیست

صحبت از شمع وگل و پروانه نیست

عاشقی تنهای تنها یک تب است

بی تومردن در سکوت یک شب است

{-41-}
دیدگاه · 1393/04/16 - 23:16 ·
6
soheil
soheil
هي فلاني
با تو هستم
شمع خيال من
به پاي تو ميسوزد
سيگارم به پاي خودم
تو هم روزي خواهي سوخت
قول ميدهم .شك نكن
دیدگاه · 1393/04/12 - 18:12 ·
6
...
...
Noosha
نداجان میدونی دردچیه؟
درداینه که:خودت دردداشته باشی..
امابخوای همدردی کنی باکس دیگه...
میدونم
میخواستی پدرت راتسلای خاطرباشی
ورفتی درکنارش نشسته
و
بااوحرفهازدی
ولیکن
بازبان بیزبانی
باچشمانی مملوازدرد
بانگاهی که پرده برمیداشتندازسربه مهراسرار
مگو!
پدرنیزباچشمانی مملوازغم تورانگریسته و
همچنان
هردویتان مملوازحس سکوت
فریادمیزدیدناگفته هایتان را...
آری!
جایی که
لبها به سکوت محکومند
این چشمهاهستند
که آزادانه سخن میگویند
بازبان بی زبانی!
نداجان
میدانی
دردکجاست؟
دردآنجاییست که
پدر
زل بزند به صفحه موبایلش وآلبوم عکس عزیز ازدست رفته اش رامرورکند

وهمچنان
مملوازحس سکوت
بغضش رافروداده
وقامت بودنش خم وخم وخمترگردد!
تابه ناگه
سکوت راجمله ای بس حزن آلودشکسته و
پدرگوید:"کاش بعدازشروین من بروم"
و
هردویتان
دربزمی غریبانه
مویه کنید
این داغ را...
آری !
نداجان
آخردردهمین است
که داغ عزیزی قامت یک مردراخم کند
و
دم برنیاورد..
متن ازنیما
تقدیم به شمعی که روزبروزدرحال آب شدن است..ندای بهترازجانم.

....هعی...
دیدگاه · 1393/04/10 - 04:30 ·
3
zoolal
zoolal
حسادت؛
خاموش کردن شمع فردی دیگر،
باعث نخواهد شد شمع شما درخشانتر نور افشانی کند.
دیدگاه · 1393/04/9 - 14:29 ·
8
...
1354960151777584.jpg ...
الهی بمیرم نداجان...
دیروزظهرتواون گرمای تب دارتهران
توبهشت زهرا چی میگفتی <سرخاک با برادرت...
الهی بمیرم..
واسه اون دلت که انقدرغریبه
الهی بمیرم واسه اون نگاهت که خیلی عجیبه
بمیرم الهی
واسه تو
واسه تو
توکه گریه کردی تموم غماتو
دیگه گریه بس کن
علیرضاروزگارانگاراین ترانه رووصف حال امروزتوخونده...
بمیرم نداجان واسه مظلومیتت
بمیرم واسه غریبیت
بمیرم واسه غربت چشمات آجی نداجونم!
کنون که این متن بیمارگونه وکجدارومریض وهذیان واررابرایت مینگارم ساعت 5صبح است وتوبرای نمازبرخاسته ای و
جای خالی شروین
یگانه برادرت
قلبت رابدردآورده
ومن
این حقیرکمترین حتی باپیامکهای تبدارم
باخزعبلات کجدارومریضم نمیتوانم تسلای خاطرت رافراهم ساخته وازعمق دردت بکاهم!
نداجان:
دیروزکه خواستم این مصیبت بس گران رابعدا زچندین روزتسلیتت بگویم
توخودشاهدی که مویه امانم نداده
وعذرتقصیرآورده
وگریستم!
مویه برحال دختری کردم که درعزای عزیز از دست رفته اش قطره قطره چون شمع میگریست..
نداجان:
توبمن گفتی:که نیماقلبم دردمیکند!
ومن نمیدانستم
که چسان
التیام بخشم
دردپردردقلب کوچکت را...
نداجان:
بدان
که ارمادردربرت نیست
واربرادرت به دیارباقی شتافته
توهستی
چون پدرت هست..
تویک دختری
ودخترپدریست
پدرت رادریاب
ومگذار
دیده گریانت برغم اوافزوده وقامت بودنش راخمترکند..
صبورباش خواهرگلم
ندایم
ای بهترازجانم
خداخودآگاهست
که
توراچنان ترانه دوست میدارم
وآرزویم سلامتی وخوشبختی توست
ودعایم بدرقه راهت...
نداجان...
بدان که بیادتم
وتادنیاباقیست
غمت راخواهم خورد
دوستدارهمیشگی آجی نداجون عزیزم
نیمای غمگین


....
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 05:52 ·
4
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ