یافتن پست: #فقیر

fereydoun
fereydoun
ماکه باختیم زندگی رو وسوختیم اما بقول دوستم
بی خیال : زمانه گربزند آتشم به خرمن عمر/بگو بسوز که برمن به برگ کاهی نیس
عنان کشیده رو ای پادشاه کشور حسن/ که نیس بر سر راهی که دادخواهی نیس.
آدم وقتی فقیر میشه خوبیهاشم حقیر میشه. وقتی میشکنی هرکی بهت میرسه دادخواه و طلبکار میشه. ما که دیگه چیزی نداریم واسه باختن بجز ارزش که اونم بدون پول میره زیر دوش بوول...
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/17 - 23:34 ·
4
fereydoun
hamed-fard.jpg fereydoun
حامد فرد: هنوزم تو خیابون دنبال ستگریزه میگردم-
تا دلم واسه بچگی هام تنگ میشه میخندم -
هنوزم تو جیبم خورده جای برگ تراوله- ادامه در دیدگاه ها ..
... ادامه
Noosha
0.282572001355142733_taknaz_ir.jpg Noosha
وقتی یک زن کدبانو درخانه داری هرچه فقیرباشی توانگری
کدبانـــــوی عاشـــــــق نیاز چندانی به رفتن بازار ندارد
ازبرکت دستهاش مطبخ همیشه دایره
و از حسن سلیقه اش سفره سفرهء ضیافت...

در فیلم {-41-}(1368)
ساخته {-35-}
صوفياجون
L138484227482.jpg صوفياجون
( ){-29-}{-29-}
فقر و ثروت شما به خودتان بستگی دارد. برخی افراد شکست‌های اقتصادی خود را به پای شانس و تقدیر می‌گذارند و خطاهای خودشان را نادیده می‌گیرند. امروزه بسیاری از تئوریسین‌های اقتصادی جهان معتقدند هر فردی قابلیت ثروتمند شدن و رشد کردن در حرفه و صنعت خودش را دارد. بسیاری از ثروتمندان مشهور دنیا در ابتدا فردی بسیار فقیر بوده‌اند و در خانواده‌ای به‌شدت کم‌درآمد بزرگ شده‌اند ولی بعدا با پشتکار و تلاش زیاد به جایگاه امروزشان دست یافته‌اند. ما سعی می‌کنیم براساس ویژگی‌های درونی‌ای که ماه تولدتان به شما بخشیده است، راهکارهای دستیابی به ثروت بیشتر را به شما نشان دهیم؛ پس با ما همراه باشید.
Mohammad
04.jpg Mohammad
هشت سال از درگذشت آغاسی گذشت + عکس
Mohammad
kafar1.jpg Mohammad
قدیمی ها: فیلمی که این هفته مجله اینترنتی قدیمی ها برای شما بینندگان عزیز در نظر گرفته است، فیلم «کافر» به کارگردانی و نویسندگی فریدون گله در سال 1351 می باشد.

خلاصه داستان: مهدی کافر (سعید راد) پس از شش ماه حبس سراغ دوستانش (حسن خیاط باشی، حسن رضیانی، محسن آراسته، و حسین شهاب) می رود و در برابر دار و دسته ی حسن طلا (غلامرضا سرکوب)، که مسبب دستگیری او بوده اند، قرار می گیرد. دفترچه ی خاطرات دختر فقیری به نام پوری (پونه) به دست مهدی می افتد و او متوجه می شود که پونه از سوی زنی از بستگانش (ایران قادری) و صاحب خانه اش (اکبر جنتی شیرازی) مورد آزار و اذیت است. مهدی درصدد کمک به دختر برمی آید، و تصمیم می گیرد دست به آخرین دزدی زندگی اش بزند؛ اما دار و دسته ی حسن طلا یکی از افراد مهدی به نام غلام (محسن آراسته) را تحت فشار می گذارند تا نشانی محل دزدی را به آنها بدهد. غلام محل دزدی را فاش می کند و حسن طلا به پلیس خبر می دهد. پلیس محل را محاصره می کند و مهدی موقع فرار از پا درمی آید.
Noosha
932a14dab0a27714610d361db71eaf32-425 Noosha
درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است
غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده
و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته
و انسانها به دور خویش میگردند
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید
غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود
درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم
شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست

(حسین پناهی) {-35-}روحش شاد و یادش گرامی{-35-}
Morteza
Morteza
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه اورا شناخت.سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد.چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند


«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»
... ادامه
Mostafa
Mostafa
شعور هم خوب چیزیه که بعضیا بد تو این زمینه فقیراند
Morteza
Morteza
مردانگی آنجاست …
جایی که پسر بچه ای هنگام بازی برای اینکه دوست فقیرش خوراکی هایش را بخورد ، نقش فروشنده را بازی کرد !
Morteza
Morteza
سال ها بود تو را می کردم

همه شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من می دادی

درس آزادگی و مهر و وفا

همه کردند چرا ما نکنیم

وصف روی گل زیبای تو را

تا ته دسته فرو خواهم کرد

خنجر خود به گلوگاه نگاه

تو اگر خم نشوی تو نرود

قد رعنای تو از این درگاه

مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش

به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش

یاد داری که تو را شب به سحر می‌کردم

صد دعا از دل مجروح پریشان احوال

وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست

کاکل مشک فشان با وزش باد شمال

عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن

نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/26 - 10:07 ·
8
Mostafa
Mostafa
نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم
نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستادۀ پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی
تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرار نهانی

تو خود باغ بهشتی
تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی
نه که جُزئی
نه که چون آب در اندام سَبوئی
تو خود اویی بخود آی
تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و
بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی

و گلِ وصل بـچیـنی
... ادامه
Noosha
03.jpg Noosha
فقیر به دنبال شادی ثروتمند
ثروتمند به دنبال سادگی زندگی فقیر است
کودک به دنبال آزادی بزرگتر
بزرگتر به دنبال سادگی کودکی
آنان که رفته اند در آرزوی بازگشت
آنان که مانده اند در آرزوی رفتن…
خدایا کدامین پل در کجای دنیا شکسته است، که هیچ کس به مقصدش نمی رسد؟!
... ادامه
دادگر
دادگر
از هر ۲ تا تبلیغ تلیویزیون یکی تبلیغ بانکه ،، ولی مردم هر روز فقیر تر میشند از هر ۲ روز هفته یکیش تعطیله اما باز مردم افسرده تر میشند از هر ۲ نفر توی خیابون یه نفر لیسانس داره اما باز مردم بیکار تر میشند از هر ۲ تا خونه یکیش نوسازه اما مردم باز بی خانمان تر میشند از هر ۲ نفر یکی دماغش رو عمل کرده اما باز قیافه ها زیبا نمیشند …..از هر ۲ نفر یکی حاجی شده اما باز مردم بی خدا تر میشند !
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/23 - 18:18 ·
4
MahnaZ
0.052466001319804080_jazzaab_ir.jpg MahnaZ
روزی یک ، بچه کوچکش را به یک برد
تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند ، چقدر هستند .
آنان یک یک را در یک به سر بردند .
در راه بازگشت و در ، از بچه پرسید : درباره چی بود ؟
پاسخ داد : بود !
پرسید : آیا به آنان کردی ؟
پاسخ داد : فکر می کنم !
و پرسید : چه چیزی از این گرفتی ؟
کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که در خانه داریم و تا .
در داریم و ای دارند که ندارد .
در هایی داریم و را دارند .
به محدود می شود ، اما !
در های ، بند آمده بود .
اضافه کرد : که به دادی واقعا چقدر هستیم
MahnaZ
Labor.jpeg MahnaZ
کاریکاتوری خلاقانه و مفهومی... و
1 دیدگاه · 1392/06/18 - 02:27 در Art ·
9
صوفياجون
ic3rz86n26gcm6gciz8t.jpg صوفياجون
{-7-}{-7-}
شوالیه فقیر (Armer Ritter)

آنچه که در آمریکا به آن "نان توست فرانسوی" گفته می شود، با چاشنی رومانتیسم آلمانی همراه شده و نام شوالیه فقیر" را گرفته است. برای تهیه آن، نان باقی مانده از یکی دو روز گذشته را به درون ترکیبی از شیر، تخم مرغ، شکر و وانیل غلطانده و سپس با کره سرخ می شود. نام شوالیه فقیر یادگار دوران قرون وسطی است، زمانی که اشراف گوشت می خوردند و عامه مردم باید به نان بسنده می کردند.{-197-}{-197-}
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥

دو نوع زن وجود دارد؛ با یكی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/4 - 11:12 ·
11
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد.
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/4 - 11:11 ·
10
NILOOFAR
NILOOFAR
هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد.
دیدگاه · 1392/06/1 - 17:02 ·
6
MahnaZ
1247970222.jpg MahnaZ
شاید بتوانی کسی را که است کنی اما کسی که خود را به !

انسان اگر و باشد بهتر از آن است که و باشد!

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ