#علامت_سوال #شادمهر_عقیلـــی
یه پنجره با یه قفس،
یه حنجره بی هم نفس،
سهم من از بودن تو یه خاطرس همین و بس...
تو این مثلث غریب ستاره هارو خط زدم،
دارم به آخر میرسم از اون ور شب اومدم
یه شب که مثل مرثیه،خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم.
بزار که کوله بارمو رو شونه ی شب بزارم
باید که از اینجا برم،
فرصت موندن ندارم.
داغ ترانه تو نگام،
شوق رسیدن تو تنم.
تو حجم سرد این قفس،
منتظر پر زدنم...
من از تبار غربتم،
از آرزو های محال
قصه ی ما تموم شده، با یه علامت سوال،
بزار که کوله بارمو رو شونه ی شب بزارم،
باید که از اینجا برم،
فرصت موندن ندارم...
... ادامه
[لینک]
چه طور ندارین شبیه ملخه ولی در ابعاد #small ولی خوشبختانه ما بغیر از اینا چیز دیگه نداریم
1392/07/13 - 00:25مصطفی ابعادش عالی بود
1392/07/13 - 00:31ابعادت منو کشته ه ه ه
1392/07/13 - 00:35جوری میگه انگار تو خونمون به عمل میان پنجره رو باز کنیم پریدن تو
1392/07/13 - 00:41بعد شما هم رشتین دیگه مگه میشه سمته شما از اینا اصلا نباشه؟!
به اینا لل نمیگن مگه؟ پس لل کدومه؟
1392/07/13 - 00:47اها
1392/07/13 - 01:04اي بابا اين قضيه #پشه ها هم مسئله ساز شده هاااا
1392/07/15 - 11:33آره عجیب بدبختیه البته الان با این بارونی که رشت گرفته نسلشون منقرض شده
1392/07/15 - 20:36