یافتن پست: #چگونه

✔♥Дℓɨ♥✔
10170825_877572055594145_6052942285387734704_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
می آید
و من باید باز هم خودم را
حتی از این با تو بودن بیرون بکشم

همیشه خوش به لبخندی هستم

که در پیاده رو و هر جا !

هر لحظه !

از خاطره ای از تو لبانم می شود

هیچ وقت عشق را نکرده ام

اما کن
نمی دانم چرا !

هر که به من می رسد !

می پرسد ؟

عاشقی ؟

تو بگو تو نیستی !

جواب این سخت ترین سوال را چگونه بدهم ؟
... ادامه
√√★nima★√√
images-87.jpeg √√★nima★√√
ﭘﺎرﻩ ﺗﻨﻢ، ﺑﻪ ﺗﻦ دﯾﮕﺮی رﻓﺘﯽ!؟ ﻋﺎدﺗﻢ راﮐﻪ ﻣﯿﺪاﻧﯽ!؟ !! ﭼﻨﺪﺷﻢ ﻣﯿﺸﻮد ﻟﺒﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻦ دﯾﮕﺮی رﻓﺘﻪ ﺑﭙﻮﺷﻢ !!! ﺗﮏ ﭘﺮم ﻧﻤﺎﻧﺪی ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ !! دﯾﮕﺮی ﭘﺮﭘﺮت ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺷﮏ ﻧﮑﻦ ...ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ...دﻟﺨﻮری ﻫﺎﯾﻢ ...دﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ...وﺗﻤﺎم اﺷﮑﻬﺎی ﻣﻦ ... ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺮای ﺑﻌﺪ ...ﺗﻨﻬﺎﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ! ﺑﺎاوﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯿﮕﺬرد ﮐﻪ ﺑﺎﻣﻦ ﻧﻤﯿﮕﺬﺷﺖ؟؟؟... دوﺑﺎرﻩ آﻣﺪﻩ ای ... اﯾﻨﺒﺎر ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ از ﻗﺒﻞ دروغ ﻣﯿﺒﺎﻓﯽ ... زﯾﺮﮐﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﯽ !!! و دﻟﺒﺮاﻧﻪ ﺗﺮ ﻧﺎزﻣﯿﮑﻨﯽ ... اﻣــــــــــــــــــــــــــــــــﺎ .... ﺑﻌﺪ از رﻓﺘﻨﺖ ... دﻟﻢ ﻣﺮد ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﻣﻐﺰم ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮدﻧﻪ دﻟﻢ ...ﭘﺲ ﻟﻮﻧﺪ و دﻟﺒﺮاﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ و ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ..... ﻦ دﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/6 - 12:45 ·
3
bamdad
bamdad
در آغاز هیچ نبود کلمه بود و آن کلمه خدا بود

و کلمه بی زبانی که بخواندش و بی اندیشه ای که بداندش چگونه میتواند بود؟

وخدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود وبا نبودن چگونه میتوان بودن؟

وخدا بود وبا او عدم

وعدم گوش نداشت

حرفهایی هست برای گفتن

که اگر گوشی نبود نمیگوییم

وحرفهایی هست برای نگفتن

حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آرند

حرفهای شگفت،زیبا و اهورایی همین هایند

وسرمایه ماورایی هر کس به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.............

علی شریعتی(کویر)

{-35-}
هـــــستی جـــون
هـــــستی جـــون
نوشتی که دیگه منو نمی خوای

دیگه نیازی تو به من نداری

نوشتی که لنگه ی من زیاده

واسه همین دیگه دوستم نداری

واست نوشتم که دیونتم من

تورو خدا نگو منو نمی خوای

به من نگو لنگه ی من زیاده

نگو دیگه سراغ من نمیای

نوشتی که همش یه بازی بوده

یه بازی قشنگ بچگونه

خواستی ازم که عاشقت نباشم

من برم از یاد تو بی نشونه

واست نوشتم که چه زود خراب شد

قصر قشنگ عشقو عاشقیمون

به جز یه مشت خاطره ی خیالی

از اون روزای خوب چی موند برامون

نوشتی که دیگه اسمتو نیارم

حتی تورو به یاد خود نیارم

عکسی که از چشات گرفته بودم

دیگه توی قاب دلم نذارم

واست نوشتم که خدا نبخشه

کسی رو که تورو ازم جدا کرد

تموم مهربونیاتو دزدید

با بازی هاش شیطونو آشنات کرد

نوشتی که دوست نداشته باشم

اینم یه جور بازی روزگاره

تا ابدم که منتظر بمونم

این انتظار فایده ای نداره

واست نوشتم برو به سلامت

اما نرو از توی خاطراتم

اینم بگم شاید دلت بلرزه

که تا ابد من خاک زیر پاتم
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/1 - 21:25 ·
5
bamdad
bamdad
خدا یا تو خود خوب می دانی که همه اعضا و جوارح من با مهر تو آمیخته است.

از هنگامی که چشم بر این سرای تو باز کردم برق بودنت تو را در چشم دلم احساس کردم.

و زمانی که به نغمه های دلنواز اذان را در گوشم جاری شد به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد.

و اما نمی دانم چه شد که الان این دل به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟

خدا یا اگر عاشقم می کنی تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت را هک کن تا به نشان گمراهی دل نمیرم.

خدایا تو مرا خلق کردی و به من همه چیز عطا کردی، در همه حال وجود بی مقدارم را در حمایت خود قرار دادی.

و روزهایی که در این دنیا در خلوت تنهایی به سر می بردم تنها فانوس کوچه تنهای و خانه دلتنگی هایم بودی.

خدایا تو خود به من آموختی که چگونه نفس بکشم و چگونه با عشق به دیدارت روزهارا با امید زندگی را سپری کنم.

خدا یا تو درهای معرفت شناخت خودت را برویم باز کن و زنجیر های هوی و هوس را از پاهایم بگسل ؛ چرا که مشتاق حرکت به سوی تو شدم.


{-47-}
setareh 22
setareh 22
وقتی تو نیستی ..
شادی کلام نامفهومی ست !

و " دوستت می‌ دارم " رازی‌ ست ،
که در میان حنجره‌ اَم دق می‌کند !
و مـــَـن چگونه بی‌ تو نگیرد دل َم ؟
اینجا که ساعت و آیینه و هوا ،
به تو معتادند ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/30 - 16:19 ·
3
رضا
رضا
واقعا نمیدونم چه مطلب جدیدی واسه وبلاگم بنویسم که به درد بقیه بخوره .
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
خرد فقط زماني شكوفا مي شود كه بداني چگونه تنها باشي. خرد طبيعت وجود توست. آنگاه كه تو كاملا تنهايي و همه عالم را فراموش كرده اي، آنگاه كه فقط خودت هستي، در درون خودت خوش و خرمي و هيچ نيازي به ديگري و هيچ ميل و هوسي براي هيچ چيز ديگر نداري، در آن آرامش خلوت با خويش، خرد شكوفا مي شود.

خرد بعناي دانش نيست. خرد يعني بصيرت، يعني روشني. خرد بعناي معلومات نيست، بلكه بمعناي دگرگوني است. خرد يعني نگريستن به زندگي به شيوه اي كاملا تازه.

بياموز كه تنها باشي و بگذار تا خرد از عمق وجودت به سطح آيد. آنگاه مي تواني در دنيا زندگي كني اما در عين حال حتي در ميان جمع نيز تنها، بي تفاوت و تاثير ناپذير خواهي ماند. تو در دنيا خواهي بود نه از دنيا. و تو قابليت تشخيص درست از نادرست را خواهي يافت. ديگر به احكام و دستورات بيروني تكيه نخواهي كرد. ديگر بر انجيل و ... تكيه نخواهي كرد. تو كتاب مقدس خود را يافته اي. صداي خدا را از درون قلبت شنيده اي. ديگر نيازي به اطلاعات درجه دوم و دست دوم نداري. اينك تو يك خط مستقيم تماس با خدا داري
... ادامه
Mohammad
images Mohammad
زندگی کن به شیوه خودت …

با قوانین خودت … !!!


مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند


برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
دوستان سلام به روی ماهتون ؟ چگونه اید ؟؟؟؟؟؟؟؟!
شهرزاد
Montakhab12_095.jpg شهرزاد
"#تابستان امسال را چگونه گذراندید"
اجازه آقا ...
سرد بود سرد
آنقدر که برفی نِشست ...
روی "دوستت دارم " های نگفته ام
"تنهایی " ام ذات الریه گرفت
و جای نبودنش هنوز
درد می کند
درد ...
"حمید جدیدی"
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/14 - 20:37 ·
5
bamdad
bamdad
ما خوب یاد گرفتیم:



در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها ،



اما هنوز یاد نگرفته ایم روی زمین چگونه زندگی کنیم ...

{-15-}
دیدگاه · 1393/06/13 - 19:52 ·
1
bamdad
bamdad
مصاحبه با مدیر عاملان شرکتهای ایران خودرو و بنز:
گزارشگر: شما چگونه متوجه میشوید که ماشین تولیدی شما در مقابل هوا غیر قابل نفوذ است.
بنز: ما یک گربه رو شب تا صبح داخل ماشین قرار میدهیم اگر گربه صبح مرده بود هوا داخل ماشین نمیشود اگر زنده بود روزنه ای وجود دارد که آن را رفع میکنیم.
ایران خودرو: ما یک گربه رو شب تا صبح داخل ماشین قرار میدهیم اگر صبح گربه داخل ماشین بود روزنه ندارد اگه گربه داخل ماشین نبود یه روزنه کوچکی وجود دارد. !!!

{-16-}
iman
iman
مرا می شکنی و سرت را با افتخار بالا می گیری

ببین از سقف بالای سرت چگونه اشک چکه می کند

مغرور نباش که روزی این سقف شکسته روی سرت خراب می شود
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/19 - 13:52 ·
8
رضا
رضا
دیدگاه · 1393/05/17 - 18:12 در گیلک ·
7
Majid
_1_~1.jpg Majid
چگونه ميتوان به زخــــم هاي پا گفت :

تمام مسير طي شده

اشتبــــــاه بود . . . !
دیدگاه · 1393/05/12 - 11:33 ·
5
bamdad
bamdad
فکر کردم همه‌مان در داستانی عجیب زندگی می‌کنیم. با وجود این اکثر آدمها معتقدند که این دنیا کاملا طبیعی است و یکسره دنبال چیزهایی هستند که غیرطبیعی باشد، مثل فرشته و آدم فضایی؛ تنها به این دلیل که نمی توانند ببینند دنیا خودش یک معمای بزرگ است. احساس می‌کردم با بقیه فرق دارم. فکر می‌کردم دنیا خودش یک رویای عجیب است. ...به نظر من این موضوع هم خودش معمای بزرگی است که آدمها صبح تا شب این طرف و آن طرف می‌دوند و فعالیت می‌کنند. بدون اینکه فکر کنند از کجا آمده‌اند. چگونه می‌شود چشم بر زندگی روی این کره خاکی بست و آن را کاملا طبیعی دانست؟
... یاستین گوردر ...
... ادامه
mehrab
mehrab
همسر پادشاه در شهر قدم می زد / به مردی دیوانه رسید که بر زمین نشسته و با تعدادی کودک بازی می کند/
از دیوانه پرسید : چه می کنی!! دیوانه باانگشت بر خاک طرحی کشید و گفت : خانه می سازیم !!
ملکه : این خانه را خریدارم ! چند می فروشی !!! دیوانه نیز مبلغی گفت و ملکه پول را به او داد و رفت ... /
شب هنگام پادشاه درخواب دید همسرش در قصری بهشتی است اما او را راه نمی دهند /
صبح / پادشاه خوابش را برای ملکه تعریف کرد / ملکه نیز داستان دیوانه ی دیروز را برای پادشاه تعریف کرد/
پادشاه بسرعت نزد دیوانه رفت و گفت : هم اکنون خانه ای بر خاک ترسیم کن تا از تو بخریم /
دیوانه انجام داد /
پادشاه : خانه را چند می فروشی !؟/
دیوانه : به قیمت تاج وتختت !! / پادشاه : پس چرا به همسرم ارزان تر فروختی!! /
دیوانه : همسرت نمیدانست چگونه خانه ای را می خرد اما تو اکنون میدانی ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 17:16 ·
4
bamdad
bamdad
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشتم بی صدا کنم

یاد گرفته ام که چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی..

یاد گرفته ام بی تو بخندم و بدون شانه هایت بگریم..

اما هنوز یک چیز را یاد نگرفته ام اینکه..

"دلتنگی نکنم"

{-118-}
دیدگاه · 1393/04/30 - 19:50 ·
6
bamdad
bamdad
چگونه پیدایت کنم ؟
وقتی به یاد نمی آورم
چگونه گُمت کرده ام ...!
دیدگاه · 1393/04/23 - 22:42 ·
5
bamdad
bamdad
زندگی‌ همین است


هر خاطره غروبی دارد...


هر غروبی خاطره ای...


و ما جایی‌ بینِ امید و انتظار...


چشم می ‌کشیم تا روزگار مان بگذرد ....


گاهی‌ هم فرق نمیکند چگونه...


فقط بگذرد....‍

{-196-}
دیدگاه · 1393/04/20 - 23:04 ·
6
bamdad
bamdad
روز قیامتــــــــ ازم پرسیدند:


جوانیتــــــــ را چگونه گـ ـذراندی؟؟؟


ندا آمــ ـد:


دل شکــ ـسته استــــــــــ ...


بگذارید که به بهشتـــــــــ برود !!!


دنیایش خوبـــــــــ جهنمــــ ــی بود ...!!!

:(
دیدگاه · 1393/04/20 - 21:59 ·
3
mehrab
mehrab
توخود باید ثناگوی ذات مقدس خود باشی،
حسابگران و شمارندگان از شمارش نعمت ها و بخشش های تو ناتوانند،
پس کسی که نتواند نعمت های تو را بشمارد ،چگونه می تواند حق تو را ادا کند و شکر تو را به جای آورد!!؟؟ / نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/15 - 23:07 ·
1
...
1354960151777584.jpg ...
Noosha
نداجان smsاتو100بارخوندم وبارهاگریستم
نیماالان تهرانم
صبح میریم رشت
برای تشییع جنازه داییم
دارم دیوونه میشم!
دارم داغون میشم
دیگه صدام درنمیاد!
گلوم خشک شده..
دیگه بسمه
دعاکن بمیرم..
بمیرم ازاین زندگی راحت بشم..
دیشب افطارهمه باهم خونه خالم بودیم
داییمم بود..
صبح راهی رشت شد..بعدسحرعصری خبردادن
تصادف کرده
آخه چقدرماصبروتحمل داریم مگه؟
نیمادعاکن بمیرم..
دیگه طاقت ندارم..
...
نداجان..
چگونه میتوانم
تسلای خاطرومایه آسایه ات رامهیاسازم
آنهنگام
که شروین برادربهترازجانمان
جان بجان آفرین تسلیم کرو
زبان قاصروالکنم
ازتسلادادنت عاجزبود...
حال که
داغ دایی نازنینت نیزبرآن افزود
چسان
این کوه غم راازدوشت برداشته
وبرشانه های مردانه ام بگذارم!
نداجان
همه ترسم اینست
که زبانم لال
ودورازجان
تاب نیاوری این داغ بس عظیم را
وخیلی زوددیرشود...
بارالها
تورا
به مظهرآفرینش علی(ع)
تورابه پهلوشکسته زهرا(س)
تورابه سربی تن حسین(ع)
تورابه این ماه عزیز
تورابه این لحظه های روحانی دم سحر
تورابه این نوای روحانی
این صوت دل انگیز
واین ندای دلنشین
این اذان مقدس
به ندااین عزیز عزیزازدست داده ماصبرعنایت فرموده و
سلامتیش رابه اوببخش
آمین یارب العالمین...
دیدگاه · 1393/04/14 - 04:27 ·
5
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ