یافتن پست: #اخوان

...
فول آلبوم مازیار فلاحی.jpg ...
راجع به مازیارفلاحی همین بس که بگم:خواننده ایست باظاهری کاملا هنری٫صدایی لایت که مدتیست بورس شده وبین جوونامحبوب شده وکلا یه غمی توصداش هست همیشه وترانه هاش غربت خاصی دارن؛
کاشف بعمل اومده که مازیارچندی پیش عشقش روبعلت سرطان ازدست داده واین قضیه توی غمگین خوندنش تأثیربسزایی داشته
من که خیلی باهاش حال میکنم؛
علی الخصوص این آهنگش:
دل دیوونه ام ازتو
تنهابهونه ام ازتو
یه عکس یادگاری
که خودتم نداری
.........
........
البته آلبوم لیلاهم جالبه کاری متفاوت ازمازیارکه تاکنون راجع به شهداخوانده شده..
حتماشنیدید؛
کنسرت ایشون هم14اسفنده
مکان:نمایشگاه بین المللی تهران
از50هزارتومان تا150هزارتومان بهای بلیت
حتمابرنامه ربزی کنید
وصدای مازیاروازنزدیک حس کنید؛
شایدماهم رفتیم!
نیما
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/5 - 14:26 ·
7
soheil
soheil
خواهران و برادران عزيز لطفا هركجا هستيد خود را هرچه سريعتر به نمي دونم معرفي نماييد باتشكر داداش متين
soheil
0001.jpg soheil
..من که میدانم شبی عمرم به پایان می رسد..
..نوبت خاموشی من سهل واسان می رسد..
..من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی ام.
...مرگ ویرانگر چه بی رحم وشتابان می رسد...
...من که می دانم به دنیا اعتباری نیست...
...بین مرگ و ادمی قول و قراری نیست...
...من که می دانم اجل ناخوانده وبیدادگر...
...سرزده می اید و راه فراری نیست...
پس چرا....پس چرا عاشق نباشم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/1 - 14:01 ·
6
...
...
ازمیان همه شعرهایم؛
غزل خداحافظی راخواندورفت!!
نیما
دیدگاه · 1392/10/30 - 16:22 ·
6
گیـلداد
گیـلداد
ز عشق ناتمام ما جمال یار مُستغنی‌است... به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را؟
MahnaZ
3a6reazvpbi1fatecv7.jpg MahnaZ
bamdad
bamdad
آمدنت را یادم نیست

آمدی بی آنکه بدانم!

بی اجازه ماندی بی آنکه بخواهم

اما اکنون با ذره ذره وجودم ماندنت را تمنا مبکنم.

مهمان ناخوانده قلبم بمان،که ماندنت را سخت دوست دارم.
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/23 - 20:47 ·
7
MINA
phoca_thumb_l_black1(3).jpg MINA
سیگار

میهمان ناخوانده ی ریه های باکره ام

الکی

رد خون را توی رگ هایم هاشور می زند

این تخت من است

که خاطرات تورا به گور خواهد برد...
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/2 - 18:30 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
marg2.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
{-95-}{-95-}{-95-}
این رو بخونید و ببینید شخصی رو که توی این فیسبوک هوادارای الکی پیدا کرده بود سر زیر سؤال بردن مذهب و عقیده دیگران حالا چگونه دست خودش رو رو می کنه امیدوارم که ما ایرانی ها عوض اینکه تاریخ رو فراموش کنیم ازش درس بگیریم :

بقیه در : دیدگاه {-27-}
صوفياجون
صوفياجون
امشب چرا خلوته حالا که من هستم کسی نیست
یعنی همه رفتن عزاداری؟؟؟؟؟؟؟{-36-}{-60-}
ParNiyA
1315780079_5.jpg ParNiyA
همیشه عاشق رنگهای شاد بودم
ولی با دیدن چشمانت
سیاهی زیباترین رنگ روزگارم شد...
Morteza
Morteza
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه اورا شناخت.سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد.چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند


«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»
... ادامه
رضا
رضا
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها/ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه‌ها

امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی/بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا

خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی/مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا

در سینه‌ها برخاسته اندیشه را آراسته/هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا

ای روح بخش بی‌بدل وی لذت علم و عمل/باقی بهانه‌ست و دغل کاین علت آمد وان دوا

ما زان دغل کژبین شده با بی‌گنه در کین شده/گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا

این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را/کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا

تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی/و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری

می‌مال پنهان گوش جان می‌نه بهانه بر کسان/جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا

خامش که بس مستعجلم رفتم سوی پای علم/کاغذ بنه بشکن قلم ساقی درآمد الصلا




غزل شماره ۱
♥هـــُدا♥
64rxjglpxovpgqaphl4.png ♥هـــُدا♥
سالها بعد می‌فهمی
آنچه به تو برنمی‌گردد
جوانی و زیبایی‌ات نیست،
آنچه به تو برنمی‌گردد
منم که تو را
پیر و زشت هم
می‌پرستیدم.
... ادامه
Mostafa
Mostafa
...
ستاره هاهیچگاه ازخاطرآسمان نمیروندبگذار دل من آسمان باشدویادتوستاره...
تولدت مبارك {-107-}{-107-}{-107-}
{-241-}
...
...
مطمئن باش وبرو...
ضربه ات کاری بود...
دل من سخت شکست...
وچه زشت
به من وسادگیم خندیدی...
وبه این قلب یتیم
که خیالم میگفت:
تاابدمال توبود
توبرو
تاراحت تر
تکه های دل خودراآرام
سرهم بندزنم...
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
....
می خواست تا یک سخنگو بخرد،
های متعددی را دید و قیمت و را پرسید.
گفت: " این ؟ سه چهار میلیون ! ... و
دلیل آورد: - " این میگه، تموم شعرای ، ، و 3فروغ رو از !"
به دنبال ، یکی پیدا کرد که بود اما هنوز و داشت،
رو به گفت: " پس این را می خرم که است و نباید باشد"
- این؟!... ، قیمت این بالای شش هفت میلیونه...
چون تمام اشعار و و رو از نا امید نشد و
دیگری پیدا کرد که حسابی بود،
گفت: " این که است و حتماً ... "
- این؟!... ، قیمت اش بالای پونزده شونزده میلیونه...
چون اشعار و و رو ...
که نمی خواست دست خالی برگردد به دیگری اشاره می کند که
و بر بی حرکت افتاده و هایش هوا بود....
انگار هم نمی کشید.
"- این یکی را می خرم که پیداست ، که نمی زند،
حتماً هیچ هم ندارد و باید خیلی باشد..."
- این یکی؟!... اصلاً ! قیمت این بالای شصت هفتاد میلیونه!
"- آخه چرا؟ مگه اینم می خونه؟"
"- نه...! نمی خونه،
حتی ندیدم تا امروز بزنه،
اصلا هیچ کاری نمی کنه...
اما این سه تا طوطی دیگه بهش میگن !
... ادامه
♥هـــُدا♥
جــدایی (14).gif ♥هـــُدا♥
یک روز ؛
یک جایی ،
یک غریبه ....
می شود همان اتفاق ناخوانده زندگیت !
که سالها به آرزویش نشسته بودی ....
اما ....
او فاتحه ی کل زندگیت را یک جا می‌خواند ... !!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/26 - 20:13 ·
4
MahnaZ
o9524_m_o_t_fanteze200.gif MahnaZ
میزند
کسی بر این
؟ تو ای ناخوانده
! تو هم بزن
بر این .
... بزن
صدای
میان خالی
میکند
ی .

از این دل بگذر
یقین بیرون این
، دارند.
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/16 - 01:27 ·
7
شهرزاد
شهرزاد
شعر اندوه از اخوان ثالث

نه چراغ چشم گرگي پير
نه نفسهاي غريب كارواني خسته و گمراه
مانده دشت بيكران خلوت و خاموش
زير باراني كه ساعتهاست مي بارد
در شب ديوانه ي غمگين
كه چو دشت او هم دل افسرده اي دارد
در شب ديوانه ي غمگين
مانده دشت بيكران در زير باران ، آهن ، ساعتهاست
همچنان مي بارد اين ابر سياه ساكت دلگير
نه صداي پاي اسب رهزني تنها
نه صفير باد ولگردي
نه چراغ چشم گرگي پير
... ادامه
Mostafa
there_i_fixed_it_17.jpg Mostafa
{-7-}
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ