یافتن پست: #خندیدن

Hamed
Hamed
یه {-7-}ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ؛ ﺑﻬﻢ ﺍﺱ ﺩﺍﺩ ﮔﻔﺖ ﭼﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ
ﮐﻼﺱ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺭﺯﻭﻥ .
ﻣﻨﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ :
moz bastani
ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻬﺶ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ .
ﺁﺧﺮﺵ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻣﯿﺮﻓﺘﻪ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ ﻣﻮﺯ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟
✘ زهـــZaHRaــــرا ✘
✘ زهـــZaHRaــــرا ✘
به ای که بودن داره و بودن

به ای که داره و

به ای که کردن داره و کردن

به ای که بودن میاره و کردن

به ای که کردن میاره و به هم

یه می ترکه این :|
HamidReza
HamidReza
وقتی به دنیااومدی،توتنهاکسی بودی که گریه میکردی وبقیه میخندیدن؛
سعی کن جوری زندگی کنی،که وقتی رفتی،تنهاتوبخندی وبقیه گریه کنن!
mastane44
mastane44
یبارم استادمون يه جوک بي مزه گفت بعد خودش انقد خنديد و سرخ شد که نزديک بود بیفته رو زمین!

بعد که به هوش اومد ديد کسي نخنديده

گفت خب ديگه خنده بسه بچه ها بريم سراغ ادامه درس!
... ادامه
Noosha
1381721_645921838761293_1959779564_n.jpg Noosha
باورت بشود یا نه ...

روزی می رسد ...

که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد !

برای نگاه کردنم .. خندیدنم ..

و حتـــی اذیت کردنم ....

برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی !!

روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود ...

می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد ... !!

شعر خانم فخری برزنده

مرتبط با تنهایی پرهیاهو

بهومیل هرابال{-35-}
افشین فریدونی
افشین فریدونی
برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش ، شاید خوشبختی منتظر خندیدن توست ...
دیدگاه · 1392/08/11 - 23:26 ·
5
kiana
62j1349.jpg kiana
غمگینم همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاد که با معشوقش به او میخندیدند
Mohammad
2z.jpg Mohammad
رنگین کمان در پایین آبشار
ıllı YAŁĐA ıllı
غ.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
Mostafa
Mostafa
خیلی بده آدم برای چند لحظه خندیدن خیلی چیزا به هم وطن خودش نسبت بده و در موردشون جوک بگه واقعا چند لحظه خندیدن ارزشش رو داره{-15-}
iman
iman
داشتم با یارو دعوا می کردم ی دفه نشست شروع کرد به خندیدن

می گم مرگ! چرا میخندی؟ میگه چرا مث فیلمای هندی وقتی میزنی صداشم در میاری :)))
دیدگاه · 1392/07/4 - 13:21 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
134370018713.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
دخترانگی ام را به هیچ احدی نمیفروشم!!!

من عاشِقِ |دخترونگی| هامم

عـاشـــق ایـــن دنیـــای صــورتیـــم ...

عـاشـــق دغــدغـه های دخـــترونـم ...

سـت کــردن تــاپ و دامنـــام ...

گشـــتن تو صــد تا مـــغازه و خـــرید کـــردن از همـــون اولـــی ...

جــــیغ های بنـــفش از تـــه دلـــ تو تـــرن شـــهربازی ...

چیـــدن لاک های رنــگو وارنـــگم ...

بـــهم ریختـــنشون ...چـــیدنشـــون ... و بـــاز دوبـــاره ...

دورهـــمی هـــام با دخـــترای فـــامیل

پچ پچ های در گوشـــیمونو یـــهو بلـــندبلـــند خندیدنــامون ...

حـــرفای دخـــترونه و فحشـــای پاستوریزه نثـــآر مخـــاطب خــآص کـــردن ...

کلکســـیون ســـاختن از رژ لبـــای رنـــگـارنگم ...

ســـر گـــذاشتن رو شـــونه ی دوســـتمو های های گـــریه کـــردن ...

لـــوس شـــدنام واســـه بابایـــی ...

قهـــر کــــردنام با |مامان خانـــــوم| ...

گـــریه هـــای از تـــه دلــــم مــــوقع آهنگ گـــوش کـــردن یا رمـــان خوندن ...

دفـــاع هـــای با چنـــگ و دنـــدونم از معـــصومیت و تنهاییـــام ...

مـــن دخــــترونگی هــامو با هیـــچی عـــوض نمیکــــنم ...

نـــه با تمـــاشای فـــوتبال از تـــو ورزشــــگاه ...

نـــه بـــا آزاد بـــودنو گـــشت زدنـــای نصــــفـــِ شبـــآ ...

نـــه بـــا بــی دغدغه سیگـــار کشـــیدن تـــو پیــــاده رو های شـــهرم

نـــه بـــا ... هـــیچیه هــــیچی ...

دنیــــای دخــــترونمو فــــقـط یـــه دخــــتر مــــیتونه لـــمسش کـــنه ...
... ادامه
...
...
پایان این حکایت
خندیدنی ست...
من عاشق اوبودم
واو
عاشق او...
دیدگاه · 1392/06/30 - 22:53 ·
8
♥هـــُدا♥
56788021342539343622.jpg ♥هـــُدا♥
این روزها...
زل میزنم توی چشمانم...
خودم را بهانه میکنم برای خندیدن!!
قدم میزنم پا به پای خودم!!
و...
دستم، دست دیگرم را میگیرد!!!
تا گم نشوم...
میان اینهمه تنهایی...!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/27 - 13:56 ·
5
شهرزاد
شهرزاد
، یعنی استقبال ناملایمات با خاطری آسوده .
Mohammad
bahman-mofid2.jpg Mohammad
گفت و گوی خواندنی با : شغلم بازیگری است تا دم مرگ

NILOOFAR
NILOOFAR
کاش می توانستم تورا آنگونه بخندانم

تا سیر شوی از خندیدن با کسانی که لیاقت لبخندت را ندارند!

تقصیر من چیست که نمی توانم نقش بازی کنم؟
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
یک ، روزی با مکالمه ای داشت:
" ! دوست دارم بدانم و چه شکلی هستند؟"**
آن #روحانی را به سمت دو هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛
نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک وجود داشت که روی آن یک بود؛
و آنقدر بوی خوبی داشت که آب افتاد .!** **
که دور نشسته بودند و حال بودند.
به نظر#قحطی زده می آمدند.. آنها در دست خود هایی با داشتند
که این ها به وصل شده بود
و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند خود را داخل ببرند تا خود را کنند.
اما از آن جایی که این ها از بود،
نمی توانستند را برگردانند و را در خود فرو ببرند ..**
با دیدن صحنه و آنها شد.
گفت: " را دیدی!"** **
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و در را باز کرد.
آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک با یک روی آن، که را آب انداخت!**
، مثل جای قبل همان های را داشتند،
ولی به اندازه کافی و بوده، می گفتند و می خندیدند.
گفت: " فهمم !"** **
جواب داد: " است! فقط احتیاج به یک دارد!
می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر بدهند،
در حالی که آدم های تنها به خودشان فکر می کنند !"** **
NILOOFAR
NILOOFAR
سنگریزه به دست گرفتن و آن را جواهری دیدن
چوب خشکی برداشتن و جنگلی را در آن نظاره کردن
و با چشمانی اشکبار خندیدن
این است ایمان به خدا . . .
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
79304726023769718358.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
قـــــــ ــــــــیـــــــژ
سـاز نـاکـوکـ ــ ــِ زندگی مـن
میـــ نـَوازد خــود را!
و مـن ـ ـ
در لا به لای هـُـجـومـ ِدردهـا
شعر میشوم(!)
غــَزل ِ خاطــراتـــــــ از چـشمانـم می چکد(!)
ولی
باز به خندیدن مـحکومـم(!)
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/30 - 08:58 ·
3
Mostafa
Mostafa
داستان های شیوانا: برای یاد گرفتن فراموش کن!
نگار
نگار
بزرگی وصیت کرد برای سلامت عقلتان هویج بخورید!!
همه خندیدند و کسی,ندانست…
…عقل همه در چشمشان است…!!!
دیدگاه · 1392/05/22 - 01:57 ·
8
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ