یافتن پست: #دامن

رضا
رضا
تو زمانی که باید دامنه وبلاگم رو تمدید نکردم از دستم پرید :(
bamdad
bamdad
دریا . . . دلش که بگیرد
سر می گذارد بر سینه ی ساحل
ابر . . .
سر می گذارد بر شانه ی کوه
چشمه . . .
سر می گذارد بر دامن دشت
اما من . . .
وقتی تو نیستی
سر می گذارم در دست های شعر . . .
و دلتنگی هایم را قطره قطره کلمه می شوم...

:(
دیدگاه · 1393/10/15 - 19:01 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
امروز از یه پیر زنه پرسیدم :
اونوقتا که شما جوون بودین کسی میپوشید؟
گفت نه اون وقتا ما از این قرتی بازیا بلد نبودیم یه
دامن کوتاه تا رو باسن میپوشیدیم خیلی ساده
بیرون میرفتیم
اصن این سادگی اون قدیما منقلبم کرد.{-7-}{-15-}
omid khomar
omid khomar
"دوستت دارم" را من، دلاویزترین شعرِ جهان یافته ام
این گلِ سرخِ من است

دامنی پر کن از این گل که دَهی هدیه به خلق

که بری خانه ی دشمن، که فشانی بر دوست

رازِ خوشبختیِ هر کس به پراکندنِ اوست...
... ادامه
zahra
zahra
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:52 ·
zahra
zahra
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
شاعر: فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/3 - 22:12 ·
2
صوفياجون
da08331836731dd37852551b67be6781.jpg صوفياجون
صوفياجون
d56454cd5fcbf513c30296456a9450b3.jpg صوفياجون
مرجان بانو :)
1397157449148899_large.jpg مرجان بانو :)
دخدر بآس هروقت حوصلش سر رفت
یدونه بخوابونه زیر گوش ِ آقاشون{-7-}
صوفياجون
10389299_355828654588199_6551671404139378616_n.jpg صوفياجون
رضا
رضا
امروز همه پرسی جدایی از هست اگر مردم اسکاتلند به جدایی رای بدن بعد از 307 سال از بریتانیا جدا میشن و به عنوان یک کشور مستقل ثبت میشن .
رضا
رضا
چند ساعت دیگه آدرس درست میشه
bamdad
bamdad
فاش شدن راز عاشقانه ام مرا به رسوایی کشاند

کاش مثل گذشته در غفلت بودم..غفلتی که مرا از تو دور میکرد

همیشه برایم سوال شد،چرا او نرفت و ماند

ماندن او دلیلی برای رسیدن من به او نبود

پس چرا من با دست خویش دامن زدم برای رسیدن به او

او برای من تنها یه عشق بود..نه سرنوشت رسیدن به او

به او بگوید....

به او بگوید که من در گفتن تو را دوست دارم...

نه به فکر فریب بودم و نه در دروغ غو طه ور

فرمان عشق بود.اما نمیدانستم تقدیر چیز دیگریست

هر چند این سالها هر دو محنت تنهای می کشیم..گاه به

یاد تو هستم..

آیا تو هم چنینی...؟!

:(
دیدگاه · 1393/06/15 - 21:43 ·
5
رضا
irancell3g.png رضا
رضا
d0c744a30cd2de4890a6d726bfc053adfd07791f رضا
bamdad
bamdad
ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﯼ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ

ﺩﺭﺍﯾﻦ ﻓﻘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ...

ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻼﻑ ﺟﻬﺖ ﺗﻮﺍﯾﺴﺘﺎﺩ

ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﺍﺕ ﮐﺎﻫﯿﺪ ...ﺗﻮﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﮐﺸﻨﺪﻩ ﺍﯾﯽ !

:(
دیدگاه · 1393/05/17 - 17:41 ·
5
soheil
soheil
برای هرزگی، هزار راه هست

اما هیچ کدام بـه اندازه تظاهر به ، پاکدامنی

کـثیـف نـیـست
دیدگاه · 1393/05/17 - 12:07 ·
6
صوفياجون
46ad41626e01.jpg صوفياجون

{-41-}{-35-}{-35-}
که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پُر شور است

دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است

چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست؟

زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست:

نگاه سرد زندانبان!

زنی را می شناسم من

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند

زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی!

زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه!

زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است!

زنی را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که: بسه

زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود

هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده!

زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد؟

نمی دانم، نمی دانم...



شاعر : - از مجموعه شعر شبانه{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}
صوفياجون
صوفياجون

{-35-}


هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
mehrab
mehrab
وآنان که به زنان پاکدامن و مومنه تهمت می زنند ، در دنیا وآخرت لعنت شده اند وبرایشان عذابی سخت خواهد بود / نور ۲۳
دیدگاه · 1393/05/1 - 16:36 ·
3
mehrab
mehrab
پاداش جهادکننده ای که در راه خدا کشته شود ، بیشتر نیست از پاداش آنکه بر کار حرام و ناشایسته قدرت و توانایی دارد ولی پاکدامنی و پرهیز کند ، نزدیک است شخص پاکدامن فرشته ای از فرشتگان خداوند شود / نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/30 - 16:37 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
20149711841_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
و خوشگل {-26-}
ıllı YAŁĐA ıllı
3488838_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
خوشگل {-26-}
رضا
رضا
استفاده از و یعنی اینه باید 24 ساعت منتظر باشی ست بشه .
دیدگاه · 1393/04/16 - 20:14 ·
4
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ