یافتن پست: #قره

mehrab
mehrab
باصبر و نماز از خدا یاری بجو ، وبراستی این کار بسیار سنگین و دشوار است مگر بر فروتنان/بقره آیه ۴۵
دیدگاه · 1393/04/8 - 15:41 ·
2
ıllı YAŁĐA ıllı
1371330629835918_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
{-197-}
zoolal
zoolal
گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌كنم
گفت: فَإِنِّی قَرِیبٌ؛ من كه نزدیكم (بقره/ 186)
دیدگاه · 1393/03/6 - 23:28 ·
10
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها

ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﺒﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﮐﺘﺮ ، ﺩﮐﺘﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻣﺴﺖ ﻣﯽ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ، ﻣﻨﻮ ﺯﯾﺮ
ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ !
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﻣﺴﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﻓﻨﺠﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ
ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ !...
ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ، ﺯﻥ ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺪﻩ ﭘﯿﺶ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺩﮐﺘﺮ، ﻗﺮﻗﺮﻩ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺷﻮﻫﺮﻡ
ﻣﺴﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ
ﻭﺷﻮﻫﺮﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻮ، ﺍﻻﻥ ﺭﺍﺑﻄﻤﻮﻥ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻩ
ﺣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﻛﻤﺘﺮ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ !...
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ؟
ﺍﮔﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺯﺑﻮﻧﺖ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺣﻞ ﻣﯽ ﺷﻦ !...
ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﺒﺮﺗﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﯾﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ{-7-}
دیدگاه · 1393/02/31 - 10:50 ·
5
sam
sam
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.
پسر متوّجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا
شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟ پدر که تا بحال
در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و
نمیدانم .
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندلی چرخدارش به آن
دیوار نقرهای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار
براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته
شد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از
یک شروع و بتدریج تا سی رفت، هر دو خیلی متعجب تماشا میکردند که
ناگهان ، دیدند شمارهها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در
این وقت دیوار نقرهای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله مو
طلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت سريع برو مادرت رو بيار اينجا{-18-}
دیدگاه · 1393/02/24 - 14:59 ·
3
Majid
438892_ffzEnTKi.jpg Majid
روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ،

تبرش افتاد تو رودخونه وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید:

چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده.

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. ''

آیا این تبر توست؟ هیزم شکن جواب داد:

'' نه "

فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر

توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر

آهنی برگشت و پرسید آیا این تبرتوست؟ جواب داد:

آره.

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه

خونه شد یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.

(هههههههه )هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا

گریه می کنی؟ اوه فرشته،

زنم افتاده توی آب فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید

: زنت اینه؟ '' آره ''

هیزم شکن فریاد زد فرشته عصبانی شد. ''

تو تقلب کردی، این نامردیه ،هیزم شکن جواب داد :

اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز

'' نه''

میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.

و باز هم اگه به کاترین زتاجونز

''نه''

میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره .

اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته،

من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم،

و به همین دلیل بود که این بار گفتم آرهخنده
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:01 ·
رضا
رضا
@bamy بامداد غروب یک آقایی رو در حال رانندگی دیدم داشت با موبایل هم حرف میزد یه لحظه فکر کردم خودت باشی :)
soheil
soheil
حيدربابا ، شيطان بيزى آزديريب
محبتى اوْرکلردن قازديريب
قره گوْنوْن سرنوشتين يازديريب
ساليب خلقى بير-بيرينن جانينا
باريشيغى بلشديريب قانينا



(١٢)
شيطان زده است است گول و زِ دِه دور گشته ايم
کنده است مهر را ز دل و کور گشته ايم
زين سرنوشتِ تيره چه بى نور گشته ايم
اين خلق را به جان هم انداخته است ديو
خود صلح را نشسته به خون ساخته است ديو
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:55 ·
4
محسن
محسن
تا حالا دقت کردین اسمایی که واسه آرایشگاهای زنانه میزارن چیه ؟

مثلا : بانو ، عروس نقره ای ، عروس گل ، زیبا و …

حلا اسمایی که رو آرایشگاهای مردونه میزارن :

بهمن چمن زن ، اسماعیل و پسران ، جعفر قیچی باز
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 22:45 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
از تهرانی بودن خَستَ بوستی؟{-38-}

اصفهان زای بودن شِمِره عذاب آورَ بوست؟{-61-}

از شیرازی بودن داغانَ بوستن دَری؟{-60-}

از زاهدانی بودن دِ تِرِ اعصاب نمانسته؟{-10-}

بخاطر اَ موضوع کی رشت شین نیی احساس حقارت کونی؟{-145-}

وَلا خیلی بَد دریِ... نِصف عالم آدمان شیمی دردَ دَرید...{-109-}

دَنم... درد بی درمانَ مَنه{-38-}

دَ کاری نیشه کودَن ...{-54-}

و هر چی {-101-}

حضرت سعدی فرمایِ :

گر چه بنی آدم اعضای يگديگرند،ولی بچه های رشت يه چيز ديگرند... {-41-}{-64-}
7 دیدگاه · 1392/12/21 - 13:37 در گیلک ·
10
zahra
images (1).jpg zahra
{-29-}
ıllı YAŁĐA ıllı
لب.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
zoha
zoha
گفتم : چقدر احساس تنهایی می کنم …
گفتی : من که نزدیکم ! (بقره آیه ۱۸۶)
Noosha
173458-382197643d4c6beb25229a83f9216a13-org.jpg Noosha
{-41-}
کَلِیبَر (Kaleybar) یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی و مرکز شهرستان کلیبر است [۱]. در دهه پنجاه کلیبر قصبه‌ای بود که کمتر از ۲۰۰۰ نفر جمعیت داشت[۲]. طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته‌است، این شهر با جمعیتی بالغ بر ۹٬۰۳۰ نفر،[۳] بیست و پنجمین شهر پرجمعیت آذربایجان شرقی می‌باشد. کلیبر در منطقه سرسبز ارسباران واقع شده‌است. این شهر در ۶۳ کیلومتری شمال غرب اهر، ۲۱۰ کیلومتری شمال شرق تبریز و ۸۱۲ کیلومتری شمال غرب تهران واقع شده‌است و دورترین مرکز شهرستان به مرکز استان آذربایجان شرقی محسوب می‌شود. در حال حاضر، کلیبر مرکز غیر رسمی منطقه ارسباران (قره داغ ) است، در حالی که قبل از انقلاب اسلامی شهر اهر به عنوان مرکز منطقه شناخته میشد. این جابجائی بیشتر مرهون افول مرکزییت اقتصادی اهر و اهمیت یافتن گردشگری در زندگی اقتصادی مردم است. شهر کلیبر دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است و سراسر پیرامون این شهر را جنگل‌های تنک و مراتع پوشانیده‌است.
رضا
rasht2.jpg رضا
... ادامه
♥هـــُدا♥
tqsv9p6g0x1x6czith3n.jpg ♥هـــُدا♥
آنه...

تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت...؟

وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود...

با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات;

از تنهایی معصومانه ی دست هایت; آیا می دانی که در هجوم درد ها و غم هایت;

و دوران ملال آور زندگی ات;

حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود...؟

آنه...

اکنون آمده ام تا دست هایت را;

به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری;

و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی...

و اینک آنه! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست...

در انتظار تو…
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/18 - 12:33 در Lawless ·
7
bamdad
bamdad
به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم

به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم

به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم

به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم

به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید

به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را

چون نهری گوارا نوشید

به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت

به خاطر روی زیبای تو بود

که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

که دست هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم

به خاطر دل پاک تو بود

که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود

که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

عزیزم...

عشق را در تو ، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن

وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم

من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر

وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

من بهار را به خاطر شکوفه هایش

زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را

به خاطر تو دوست دارم
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/22 - 18:40 ·
5
صوفياجون
1358425245.jpg صوفياجون

ساغريسازان بخشي از محله‌ي بزرگ زاهدان است و از جمله محلات قديمي شهر رشت محسوب مي‌شود. در منابع معتبر از جمله قديمي‌ترين نقشه‌ي شهر رشت منسوب به ذوالفقارخان مهندس كه به سال 1249 خورشيدي تهيه شده نام اين محله وجود دارد. در اين نقشه به حمام ساغريسازان، مسجد ساغريسازان، بازار ساغريسازان، گذر ساغريسازان، بقعه‌ي آقا سيدعباس و مسجد و مدرسه‌ي حاج سميع اشاره شده است. همچنين رابينو در كتاب «ولايات دارالمرز ايران» كه در سال 1917 ميلادي منتشر كرده به مناره‌ي مسجد ساغريسازان يا همان گلدسته و بقعه‌ي ساغريسازان اشاره كرده است و اين‌ها بدان معناست كه اين محله و بناهاي ياد شده‌ي آن بيش از يك و نيم قرن قدمت دارد.
اين محله از يك راسته بازار تشكيل مي‌‌شود و در حقيقت دومين راسته بازار رشت است كه در امتداد خيابان بحرالعلوم (شهناز سابق) قرار دارد ولي با احداث خيابان مطهري در سال‌هاي 58-1356، از بخش اصلي بازار رشت جدا شده است. ساغريسازان در انتهاي شرقي بافت قديم رشت قرار داشته و از شمال به محله‌ي خواهر امام، از جنوب به محله‌ي ويشگاهي (گذر فرخ)، غرب به خيابان مطهري و شرق به محله‌ي سرچشمه (كوي رسالت) محدود است.
ساغري در لغت به معني نوعي چرم دباغي شده و نيز نوعي كفش مخصوص علما و طلاب است. بنابراين نام اين محله برگرفته از فعاليت‌هاي صنعتگران و كسبه‌ي آن در قديم بوده (و نزديكي آن با محله‌ي دباغيان نيز بدين دليل قابل توجيه است) ولي امروزه اين راسته به مشاغل ديگري اختصاص يافته است.
هرچند ساخت‌وسازهايي جديد در جاي‌جاي اين محله به چشم مي‌خورد، ولي همچنان اصالت خود را حفظ كرده است و هر كسي در گذر از اين محله فضاهاي قديمي رشت را احساس مي‌كند. هنوز هم بازار ساغريسازان با ابنيه‌ي قديمي و تاريخي يادآور دوره‌ي قديم شهر رشت است. بر اساس تحقيقات انجام شده در سال 1381 محله‌ي ساغريسازان داراي 665/79 هكتار مساحت و تراكم جمعيت آن 198 نفر در هكتار است. اين محله همچنين 3960 دستگاه واحد مسكوني، 1400 باب واحد تجاري فعال، 349 باب واحد تجاري غيرفعال دارد كه از واحدهاي تجاري فعال 8 باب قصابي، 70 باب خواربارفروشي، 23 باب ميوه‌فروشي و 10 باب نانوايي است.
... ادامه
پوریا
پوریا
شامپو خریدم روش نوشته: این محصول را روی سرتان بریزید و موهایتان را بمالید سپس آبکشی کنید! من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده آگاهم کردن
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/14 - 22:06 ·
6
پوریا
پوریا
شامپو خریدم روش نوشته: این محصول را روی سرتان بریزید و موهایتان را بمالید سپس آبکشی کنید! من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده آگاهم کردن
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/14 - 22:06 ·
6
صفحات: 1 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ