یافتن پست: #نومید

bamdad
bamdad
خداوندا ، در این آخرین روزهای سال
دل مردمان این سرزمین را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده
که هر کجا تردیدی هست ایمان
هر کجا زخمی هست مرهم
هر کجا نومیدی هست امید
و هر کجا نفرتی هست عشق جای آنرا فرا گیرد ، آمین . . .

{-47-}
Noosha
images.jpg Noosha
خداوندا ...
در این آخرین روزهای سال دل مردمان این سرزمین را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده
که هر کجا تردیدی هست ایمان
هر کجا زخمی هست مرهم
هر کجا نومیدی هست امید
و هر کجا نفرتی هست عشق جای آنرا فرا گیرد ، آمین . . .
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
رضا
صوفياجون
bamdad
Mostafa
iman
ıllı YAŁĐA ıllı
Mohammad
">مرجان بانو :)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
Majid
MONA
................
دوستای گلم منم به نوبه خودم فرارسیدن سال نو رو به همه شما تبریک میگم.
امیدوارم سالی که پیش رو داریم سالی سرشار از ارامش و سلامتی و موفقیت باشه برای همه .
امیدوارم همیشه در کنار عزیزانتون خوشبخت باشید و خوشحال.{-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
اندکی نومیدی ازاین جهان سردوماتم زده.... اندکی سکون.... اندکی رهایی ازتوهم وخیال.. درست درهمین لحظه عشق شعله ورمی شود!! ومن تورا ،نه بانوردیدگان خویش، که بانورعشق می یابم!! جایی همین نزدیکی! جایی در درون خود!!

{-41-}
دیدگاه · 1393/10/1 - 21:14 ·
2
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
افق تاریـک،

دنیا تـنگ،

نومیدی توان فرساست، می دانم!

ولیکن ره سپردن در سیاهی، رو به سوی روشنی زیباست!
دیدگاه · 1393/09/3 - 11:37 ·
4
bamdad
bamdad
بارها گفتم به تو :

چشمها

برای نگاه است

اما ..

تو ..

هرروز با آنها ..

حادثه می آفرینی . . .

و چه حادثه ای مهم تر از

آفرینش یک پرستش کننده تازه!

و لی نومید چون تو سهم منی!

:(
دیدگاه · 1393/07/17 - 22:07 ·
8
مائده
مائده
او که بی دلیل
مرا به درآمدنِ آفتاب اُمید می دهد
اَبلهِ دلسوز ِ ساده ای ست
که نمی داند
نومیدی سرآغازِ داناییِ آدمی ست...

"سید علی صالحی"
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/26 - 00:49 ·
6
Mohammad
1410071586279337_large.jpg Mohammad
این درگه ما درگه نومیدی نیست

♥•٠·
هــــر بار اگر توبــــه شکستی باز آی


الهی العفو
دیدگاه · 1393/06/16 - 11:05 ·
3
mehrab
mehrab
کسی را که امر به دعا نمودند ، ازپذیرش درخواست نومیدش نگردانند/ کسی را که دستور توبه و استغفار دادند ، از پذیرفتن و آمرزش نومیدش ننمایند/ کسی را که شکر و سپاس یاد دادند ، از فزونی مایوسش نکنند / نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/10 - 11:51 ·
2
Noosha
download.jpg Noosha
آسان است برای من

که خیابان ها را تا کنم

و در چمدانی بگذارم که صدای باران را به جز تو کسی نشنود

آسان است به درخت انار بگویم انارش را خود به خانه ی من آورد

آسان است آفتاب را سه شبانه روز بی آب و دانه رها کنم

و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود

آسان است یک چهچه گنجشک را ببافم

و پیراهن خوابت کنم

آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش برگردد

برای من آسان است به نرمی آبها سخن بگویم

و دل صخره را بشکافم

آسان است ناممکن ها را ممکن شوم

و زمین در گوشم بگوید : " بس کن رفیق"



اما

آسان نیست که معنی مرگ را بدانم

وقتی تو به زندگی آری گفته ای ....

{-35-}
دیدگاه · 1393/02/16 - 19:15 ·
6
Mohammad
260068_6CsdNHLz.jpg Mohammad
هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب ...

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور .

دیدگاه · 1393/01/18 - 09:10 ·
9
bamdad
bamdad
زندگی از تار و پود خوب و بد بافته شده‌است، فضیلت ما وقتی می‌تواند بر خود ببالد که از خطاهای ما شلاق نخورد و جنایت‌های ما وقتی نومید می‌شود که مورد ستایش فضیلت‌های ما قرار نگیرد
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/3 - 12:01 ·
7
حمید
حمید
در فروبسته ترین دشواری

در گرانبارترین نومیدی،
بارها بر سر خود بانگ زدم: "هیچت ار نیست مخور خون جگر،
دست که هست"!
بیستون را یاد آور، دستهایت را بسپار به کار،
کوه را چون پرِ کاه از سر راهت بردار!
و چه نیروی شگفت انگیزیست،
دست هایی که به هم پیوسته ست!

فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/28 - 14:14 ·
5
✲ميــMisS.ArEzoOــس✲
✲ميــMisS.ArEzoOــس✲
salaaaaam
ParNiyA
love-black (24).jpg ParNiyA
نـمـیـدانـی ...
چـطـور گـیـج مـیـشـومـــ
وقـتـی هـرچـه مـیـگـردمـــ
مـعـنـی نـگـاهـتـــ
در هـیـچ فـرهـنـگـــ لـغـتـی
پـیـدا نـمـیـشـود...
... ادامه
MahnaZ
158425.jpg MahnaZ
روزی متوجّه شد را در گم کرده است.
معمولی امّا با ای از و بود.
بعد از آن که درمیان بسیار جستجو کرد و آن را نیافت
از گروهی که در بیرون مشغول بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند
ای دریافت نماید. به محض این که مطرح شد
به درون هجوم آوردند وتمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم پیدا نشد.
از بیرون رفتند و درست موقعی که از ادامۀ شده بود،
نزد او آمد و از وی خواست به او دیگر بدهد.
نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی به نظر میرسد."
پس را به به درون فرستاد.
بعد از اندکی در حالی که را در دست داشت از بیرون آمد.
از طرفی شد و از طرف دیگر گشت که چگونه از آنِ این شد.
پس پرسید، "چطور شدی در حالی که بقیه ماندند؟"
پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی نشستم
و در دادم تا را شنیدم و در همان جهت کردم و آن را ."
وقتی که در باشد بهتر از که پر از است فکر میکند.
هر روز اجازه دهید شما اندکی یابد و در قرار گیرد
و سپس ببینید چقدر با به شما خواهد کرد خود را آنطور که مایلید و بخشید.
MahnaZ
fun1085-1-300x267.jpg MahnaZ
!

مرا وسیله خویش قرار ده
آنجا که است، بادا که آورم
آنجا که است، بادا که آورم
آنجا که است، بادا که آورم
آنجا که است، بادا که آورم
آنجا که است، بادا که آورم
آنجا که است، بادا که آورم
آنجا که است، بادا که آورم
آنجا که است، بادا که آورم
... ادامه
MahnaZ
Avazak_ir-Love10617.jpg MahnaZ
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
We found love از
Yellow diamond in the light

الماسی زرد توی نور

I will standing side by side

و من، پهلو به پهلو (ی تو) خواهم ایستاد

As your shadow crosses mine

مثل سایه تو درست کنار من

What it takes to come alive

برای برگشت به زندگی چی دریافت می کنن؟

It’s the way I’m feeling I just can’t deny

این راهیه که احساس میکنم نمیتونم ازش دست بکشم

But I’ve gotta let it go

اما من میخوام بذارم بره

We found love in a hopeless place

ما عشقو پیدا کردیم توی جایگاه نومیدی

We found love in a hopeless place

ما عشقو پیدا کردیم توی جایگاه نومیدی

We found love in a hopeless place

ما عشقو پیدا کردیم توی جایگاه نومیدی

We found love in a hopeless place

ما عشقو پیدا کردیم توی جایگاه نومیدی

Shine a light through an open door Love and life I will divide

درخشش نور از بین یک در باز، عشق و زندگی که من تقسیمش خواهم کرد

Turn away cause I need you more

بی خیال دور شدن باش ، چون الان بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم

Feel the heartbeat in my min

ضربان قلب رو توی ذهنم احساس کن
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
خدایا...به من توفیق تلاش در زندگی! صبر در نومیدی! رفتن بی همراه! کار بی پاداش! فداکاری در سکوت! عظمت بی نام! خدمت بی نان! ایمان بی ریا! قناغت بی غرور! عشق بی هوس! تنهای درانبوه جمعیت!دوست داشتن بی آنکه دوست بداند!!(روزی کن)
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/28 - 17:03 ·
6
رضا
رضا
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند/بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند

اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی/وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او/نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام/گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند

پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده‌است بو/از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند

چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان/سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم/از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند

شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد/تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند

با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او/کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند




غزل شماره ۱۹۱
شهرزاد
128897251034.jpg شهرزاد
عمری پی آرایش خورشید شدیم
آمد ظلمات عصر و نومید شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک به درون خویش تبعید شدیم

شفیعی کدکنی
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
8vt79g.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
هرکودکی
با این پیام
بدنیا می آید که خدا...
هنوز..
از انسان نومید نیست...
دیدگاه · 1391/11/15 - 17:15 ·
7
...
...
نومیدی انسان را پیش از مرگ می کشد .{-36-}{-36-}
دیدگاه · 1391/10/21 - 22:47 ·
3
دادگر
دادگر
من به مهمانی دنیا رفتم

من به دشت اندوه

من به باغ عرفان

من به ایوان چراغانی دانش رفتم

رفتم از پله مذهب بالا .

تا ته كوچه شك ،

تا هوای خنك استغنا ،

تا شب خیس محبت رفتم .

من به دیدار كسی رفتم در آن سر عشق .

رفتم . رفتم تا زن ،

تا چراغ لذت ،

تا سكوت خواهش ،

تا صدای پر تنهایی .

*****

چیزها دیدم در روی زمین :

كودكی دیدم . ماه را بو می كرد .

قفسی بی در دیدم كه در آن ، روشنی پرپر می زد .

نردبانی كه از آن ، عشق می رفت به بام ملكوت .

من زنی را دیدم ، نور در هاون می كوبید .

ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی دور شبنم بود ،

كاسه داغ محبت بود .

من گدایی دیدم ، در به درمی رفت آواز چكاوك می خواست

و سپوری كه به یك پوسته خربزه می برد نماز

*****

بره ای را دیدم ، بادبادك می خورد

من الاغی دیدم ، یونجه را می فهمید

در چرا گاه (( نصیحت )) گاوی دیدم سبز

شاعری دیدم هنگام خطاب ، به گل سوسن می گفت : (( شما ))

*****

من كتابی دیدم ، واژه هایش همه از جنس بلور

كاغذی دیدم ، از جنس بهار .

موزه ای دیدم ، دور از سبزه

مسجدی دور از آب

سر بالین فقیهی نومید ، كوزه ای دیدم لبریز سئوال

*****
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/24 - 11:48 ·
7
نگار
نگار
خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی
از تو خواستم عطایم کردی
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی
به تو تکیه کردم نجاتم دادی،
به تو پناه آوردم حمایتم کردی

خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن
از آستان مهرت نومیدان مساز
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان
از درگاه خویشت ما را مران
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/19 - 23:09 ·
5
صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ