یافتن پست: #فرصت

Majid
Majid
به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید دوستت دارم
بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان
بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست
شما بگویید ، حتی اگر نشنوند . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/2 - 14:39 ·
4
...
...
دلم بدجوری هوای
پاییزای شمال روکرده...
یادش بخیر...
پاییزاکه برای تبلیغات دورزمین ونصب پلاکارد لیگ برترمیومدم
ورزشگاه””عضدی رشت””
محوطبیعت بکرشمال میشدم...
وبادوربین هندی کمم شکارمیکردم مه وبارون ولحظه های بیادموندنی رو...
آجی ترانه وداداشهنام عاشق کیش هستن ولی من همیشه شمال روترجیح میدم واستدلال میکنم که طبیعت کیش مصنوعیه وهمش سنگ وبناست ولی شمال بکره طبیعتش...
یه دفعه میبینی یه سنگ شکافته وازبینش
گیاه روییده...
... ادامه
Majid
Majid
با تو باشم یا نباشم میدونی ...
قلب من به عشقته که میزنه
*
*
*
واسه یک بار منو پر شراره کن
بزار آتیش بگیرم از نفست ...
فقط اینبار یه فرصتی بده تا بشم
رفیقتو همه کست ..
به من از شکست و غم چیزی نگو
دیگه گریه شبونه عادته...
... ادامه
MONA
MONA

یه پنجره با یه قفس،
یه حنجره بی هم نفس،
سهم من از بودن تو یه خاطرس همین و بس...
تو این مثلث غریب ستاره هارو خط زدم،
دارم به آخر میرسم از اون ور شب اومدم
یه شب که مثل مرثیه،خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم.
بزار که کوله بارمو رو شونه ی شب بزارم
باید که از اینجا برم،

فرصت موندن ندارم.
داغ ترانه تو نگام،
شوق رسیدن تو تنم.
تو حجم سرد این قفس،
منتظر پر زدنم...
من از تبار غربتم،

از آرزو های محال
قصه ی ما تموم شده، با یه علامت سوال،
بزار که کوله بارمو رو شونه ی شب بزارم،
باید که از اینجا برم،
فرصت موندن ندارم...
... ادامه
[لینک]
MahnaZ
158425.jpg MahnaZ
روزی متوجّه شد را در گم کرده است.
معمولی امّا با ای از و بود.
بعد از آن که درمیان بسیار جستجو کرد و آن را نیافت
از گروهی که در بیرون مشغول بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند
ای دریافت نماید. به محض این که مطرح شد
به درون هجوم آوردند وتمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم پیدا نشد.
از بیرون رفتند و درست موقعی که از ادامۀ شده بود،
نزد او آمد و از وی خواست به او دیگر بدهد.
نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی به نظر میرسد."
پس را به به درون فرستاد.
بعد از اندکی در حالی که را در دست داشت از بیرون آمد.
از طرفی شد و از طرف دیگر گشت که چگونه از آنِ این شد.
پس پرسید، "چطور شدی در حالی که بقیه ماندند؟"
پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی نشستم
و در دادم تا را شنیدم و در همان جهت کردم و آن را ."
وقتی که در باشد بهتر از که پر از است فکر میکند.
هر روز اجازه دهید شما اندکی یابد و در قرار گیرد
و سپس ببینید چقدر با به شما خواهد کرد خود را آنطور که مایلید و بخشید.
...
...
آدمهاآنقدرزودعوض میشوند
آنقدرزودکه فرصت نمیکنی
به ساعتت
نگاهی بیندازی
وببینی چنددقیقه بین دوستی ها
تادشمنی هافاصله افتاده است...{-60-}
دیدگاه · 1392/06/26 - 15:16 ·
4
NEGAR
NEGAR
خاطره یه پسر در کلاس روان شناسی:

ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺨﺶ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ (ﺯﻥ)


ﺻﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﺠﺎﻟﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺑﯿﺎ ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻘﺶ ﭘﺴﺮﯼ


ﺭﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﺎﺩ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﮐﻨﻪ , ﭼﯽ ﻣﯿﮕﯽ


ﺑﻬﺶ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﻨﻢ ﻣﺜﻼ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻡ!!!ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ


ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﮕﻢﮐﻪ , ﺿﺎﯾﺲ !


ﺍﺳﺘﺎﺩ: ﻧﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﻧﻘﺎﻁﺿﻌﻒ ﻭ ﻗﻮﺕ ﻭ ﻧﺤﻮﻩ


ﺑﯿﺎﻧﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﯿﻢ.


ﺣﺎﻻ ﮐﻞ ﮐﻼﺱ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮﻥ ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﮕﻢﺑﺘﺮﮐﻦ , ﻣﻨﻢ ﻓﺮﺻﺖ


ﻃﻠﺐ ﺯﻝ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﯼﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﺯﮎ ﮔﻔﺘﻢ :


ﺷﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﻪﺟﻮﺟﻮﯼ ﮐﻮﺷﻮﻟﻮﺍﻡ، ﻫﻮﺍ ﺷﺮﺩﻩ، ﺑﻒ ﻣﯿﺎﺩ،ﻣﯿﺰﺍﻟﯽ


ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻤﻮﻧﻢ؟؟ (":


ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﮐﯿﺪﺍ , ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪﺻﺤﻨﺮﻭ، ۵۰ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻃﺮﻑ!!!


ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯾﺪ , ﺍﺳﺘﺎﺩﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ


ﺑﺎﺟﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ ﺑﺸﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ.
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ

با در خانه تماس گرفت و گفت:”عزیزم ازمن خواسته شده که با
و چند تا از برای به ” ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.
این فرصت خوبی است تا که منتظرش بودم بگیرم
بنابراین لطفا های کافی برای یک هفته برایم بردار و مرا هم آماده کن.
ما از خواهیم کرد و من سر راه را از خانه برخواهم داشت ،
راستی اون های را هم بردار.
با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی است
اما بخاطر این که نشان دهد است دقیقا کارهایی را که خواسته بود انجام داد..
هفته بعد به خانه آمد ، یک کمی به نظر می رسید اما و#مرتب بود.
به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او گرفته است یا نه؟
مرد گفت :” بله تعداد زیادی ، چند تایی و چند تا هم گرفتیم .
اما چرا اون هایی که گفته بودم برایم ؟”
جواب داد:
های رو توی گذاشته بودم.
... ادامه
MONA
MONA
فرصتی نبود
لحظه‌اش که رسید
نه به دست‌هایش فکر می‌‌کردم
نه آخرین نگاهش
نه رفتنش، و نه حـــتی آرزوی ماندنش!
تنها به زمینی‌ که باید دهان باز می‌‌کرد
و با قساوتِ تمام می‌‌بلعید
کسی‌ را که نمی‌دانست پس از این لحظه،
با خودش چه باید بکند...!

‌_فیروزکوهی
ıllı YAŁĐA ıllı
100dc93eb8562ba8c8d6450ccddbfa27.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
این مثنوی حدیث پریشانی من است
بشنو که سوگنامه ی ویرانی من است
امشب نه این که شام غریبان گرفته ام
بلکه به یمن امدنت جان گرفته ام
گفتی غزل بگو، غزلم! شور و حال مرد
بعد از تو حس شعر فنا شد، خیال مرد
گفتم مرو که تیره شود زندگانیم
با رفتنت به خاک سیه می نشانیم
گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد
بر چشم باز فرصت دیدن نمی دهد
وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است،
معیار مهرورزیمان سنگ بودن است،
دیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی است
اصلا کدام احمق از این عشق راضی است
این عشق نیست، فاجعه ی قرن آهن است
من بودنی که عاقبتش نیست بودن است
حالا به حرف های غریبت رسیده ام
فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام
حق با تو بود، از غم غربت شکسته ام
بگذار صادقانه بگویم که خسته ام
بیزارم از تمام رفیقان نا رفیق
اینها چقدر فاصله دارند تا رفیق
من را به ابتذال نبودن کشانده اند
روح مرا به مسند پوچی نشانده اند
تا این برادران ریاکار زنده اند
این گرگ سیرتان جفاکار زنده اند
یعقوب درد می کشد و کور می شود
یوسف همیشه وصله ی ناجور می شود
اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند
منصور را هر آینه بر دار می زنند
اینجا کسی برای کسی، کس نمی شود
حتی عقاب در خور کرکس نمی شود
جایی که سهم مرد به جز تازیانه نیست
حق با تو بود، ماندنمان عاقلانه نیست
ما می رویم چون دلمان جای دیگر است
ما می رویم هر که بماند مخیر است
ما می رویم گرچه ز الطاف دوستان
بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است
دلخوش نمی کنیم به عثمان و مذهبش
در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است
ما می رویم مقصدمان نامشخص است
هر جا رویم بی شک از این شهر بهتر است
از سادگی است گر به کسی تکیه کرده ایم
این جا که گرگ با سگ گله برادر است
ما می رویم ماندن با درد فاجعه است
در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است
دیریست رفته اند امیران قافله
ما مانده ایم قافله پیران قافله
این جا دگر چه باب من و پای لنگ نیست
باید شتاب کرد مجال درنگ نیست
بر درب آفتاب پی باج می رویم
ما هم بدون بال به معراج می رویم
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/23 - 18:23 ·
6
Mohammad
behrooz-behnejad.jpg Mohammad
بهروز به نژاد

بهروز به نژاد: رضا 120
مجتبی نظری: بهروز به نژاد گفت: دلیل اینکه عنوان این مطلب را «رضا 120» گذاشتم این است که بیک ایمانوردی، یادش بخیر، با شیرینی خاصی که داشت، می گفت: «به من بگین رضا 120» (منظور دستمزد 120 هزار تومانی او بود برای هر فیلم). یک بار گفتم خُب اگر تهیه کننده ای رقم بیشتری برات پیشنهاد کنه چی؟! گفت: «بازم بگین رضا 120». طنز خاص خودش را داشت و آدم جالبی بود.
دوستی ما همزمان با همکاری فیلم «واسطه ها» به کارگردانی حسن محمدزاده پایه گرفت و خاطراتی زیبا برایم مانده در رابطه دوستی با بیک. زمانی که با ما کارش را شروع کرد، از هفت روز هفته، دو تا سه روزش را در سه فیلم مختلف کار می کرد!! و یک روزِ آزادش را هر تهیه کننده ای زرنگتر بود از آن خود می کرد. گاهی تهیه کننده ها یک راست (برای صرفه جویی در وقت!) به صحنه فیلمبرداری دیگری می رفتند که بیک مشغول کار بود، لباس نقش خودشان را تنش می کردند و او را با خود می بردند.
با این توضیح می خواهم بگویم، همکاری اش در فیلمی که کارگردانش به تازگی از آمریکا آمده بود و دو رل مقابلش تئاتری بودند (فرزانه تائیدی و من) کار آسانی نبود. کارگردان برای تغییر ظاهر بیک سبیلی برایش گذاشت که بیشتر شبیه چارلز برانسون می شد و بین خودمان کارگردان هم بدش نمی آمد. فیلمبرداری بسیار طول کشید (بیش از یک سال و چند ماه)، به خاطر مشکلات مالی تهیه کننده، بیک ایمانوردی سمت تهیه کنندگی را هم به عهده گرفت. چند باری شب ها با هم بیرون رفتیم، خالی از تنوع نبود، مستی و شادی!
قسمتی از منزلش شبیه باشگاه های ورزشی بود و بسیاری از وسائل مدرن برای خودش و فرزندانش تهیه کرده بود. و البته یکی دو تا موتور سیکلت گردن کلفت! نحوه زندگی او در خارج از ایران نشان از شخصیت محکم او داشت. یادش را گرامی می دارم. از این فرصت استفاده می کنم و یادی از دو دوست و همکارم ایرج قادری و ایرن می کنم و همینطور بوتیمار. روحشان شاد. خاطرشان همیشه زنده است.
... ادامه
Mohammad
naser-malekmotiei.jpg Mohammad
رضا بیک ایمانوردی و ناصر ملک مطیعی

ناصر ملک مطیعی: بیک مردی آزاده بود
فرامرز امینی: ناصر ملک مطیعی گفت: تاسف و تاثر فروان دارم برای همکار و رفیق نازنینم بیک ایمانوردی، یاد و خاطره او را گرامی می دارم، برای من که در فصل های پایانی زندگی هستم، یاد از دوستان و جای خالی آنها بسیار سخت و ناگوار است. حقیقت آن است که از بودن خودم و نبودن آنها روزگار خوشی ندارم اما امید شوق به زندگی، لطف و محبت بی پایان مردم زندگی را شیرین می کند و به آدمی جرات می دهد که حق شناس و سپاس گذار مردمی باشم که ما و خوبان از دست رفته را فراموش نکرده اند. جوانان برومند امروز با بزرگواری به پیران غایب صحنه احترام می گذارند و در فرصت های مناسب ادای احترام. آفرین بر آنها.
بیک مردی آزاده بود، درویشی یه لاقبا با یک دنیا صفا، در غربتی طولانی و اَزار دهنده زندگی کرد بدون اَن که شکایتی داشته باشد و صدایی از او به گوش برسد، سختی ها را با اراده ای وصف ناپذیر تحمل کرد و به اَرامی و دور از دیار، به سفری ابدی رفت، سلام و هزاران درود بر او باد...
باید ز تو اَموخت حزین رشک محبت
لبریز فغان بودی و فریاد نکردی
... ادامه
Mohammad
akbar-rostamzadeh2.jpg Mohammad
خاطرات مرد آپاراتچی از روزهای دور سینما: فروش تخمه رکورد « » را زد

Mohammad
bahman-mofid2.jpg Mohammad
گفت و گوی خواندنی با : شغلم بازیگری است تا دم مرگ

Majid
e923_14367140616500567858.gif Majid
قسمت نشد ببینمت خدانگهداری کنم

فرصت نشد بمونم و از تو نگهداری کنم

گفتم اگه ببینمت دل کندن سخته برام

اگه یه وقت بگی نرو رفتن پر از درده برام

گفتم صداتو نشنوم ندیده از پیشت برم

پشت سرم زاری نکن چی کار کنم مسافرم

من میرم ولی باز تو بدون همیشه

یاد تو از خاطر من فراموش نمیشه

گل من!

خوب می دونی بی تو تک و تنهام

عزیزم!

اگه تو نباشی می میرم .......
نامه رو تا تهش بخون
گریه نکن دوجمله رم طاقت بیار
... ادامه
Majid
loveTree.jpg Majid
صاحب عشق

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه‌ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد، شاگرد لب به سخن گشود و از بی‌وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه‌اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج با دیگری را پذیرفته است.
شاگرد گفت که سال‌های متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و با رفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می‌کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند.

شیوانا با تبسم گفت: اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد؟
شاگرد با حیرت گفت: ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود.
شیوانا با لبخند گفت: چه کسی چنین گفته است؟ تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است، این ربطی به دخترک ندارد! هر کس دیگری هم جای دختر بود، تو این آتش عشق را به سمت او می‌فرستادی. بگذار دختر برود! این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست؛ مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دختر اگر رفت با رفتنش پیغام دادکه لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد چه بهتر! بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند.
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/20 - 14:10 ·
4
صوفياجون
Roses-Flower-Bouquet.jpg صوفياجون


گل رز سرخ: عشق بی ریا ، زیبایی ، شجاعت ، احترام تبریک ، دوستت دارم.
گل رز سفید : پاکی ، معصومیت ، راز ، سکوت ، فروتنی ، احترام ، عشق من به تو عمیق و خالصانه است.
گل رز صورتی : قدردانی ، وقار ، ستایش ، همدلی ، لطافت ، شادکامی ، باور کن تو خیلی دوست داشتنی هستی
گل رز زرد : شادمانی ، رفاقت ، شوق ، حسادت ، آغاز دوباره ، فراموش نکن – معذرت می خواهم
گل رز بنفش : عشق در نگاه اول
گل رز نارنجی : اشتیاق ، شیفتگی ، آرزو
غنچه گل رز : نماد پاکی و زیبایی ، جوانی ، عشق نو پا
یک شاخه گل رز : سادگی ، سپاسگذاری ، عشق تازه
یک شاخه گل رز سرخ : دوستت دارم
گل رز سفید عروس : عشق مبارک و فرخنده
گل رز سیاه : مرگ
ترکیبی از گل رز سفید و سرخ : سازش ، اتحاد
گل رز کاملاً شکفته : من متعهد به تو هستم ، هنوز دوستت دارم
دسته گل رز کوچک : من به یاد تو هستم
دسته گل رز : قدردانی
گل داوودی : حقیقت ، تو دوست فوق العاده من هستی
گل نیلوفر آبی : حقیقت
گل نرگس : غرور ، خودبینی
گل بنفشه : اندیشه ناگفته ، سفر ، سفر بخیر ، پاکدامنی ، فروتنی
گل سوسن سفید : دوشیزگی ، پاکی
گل اقاقیا : عشق پاک ، عشق پنهانی
گل کاملیا صورتی : در آرزوی تو هستم
گل کاملیا قرمز : عشق تو همچون آتشی در قلب من است
گل کاملیا سفید : تو در خور پرستش هستی.
گل میخک : شیفتگی ، عشق زن ، ستایش ، بله
گل قاصدک : وفاداری ، خوشبختی ، صداقت ، پیام آور عشق ، فراموشم نکن : خاطرات گذشته ، عشق ناب
گل نسترن : آرزو ، همدلی ، دوستم داشته باش
گل لاله : عاشق تمام عیار ، باور کن
کل نرگس زرد : احترام ، جوانمردی ، تا زمانی که تو در کنار من هستی خورشید بر من خواهد تابید
گل پامچال : بدون تو قادر به زندگی کردن نیستم
گل اطلسی : شرم ، ازدواج فرخنده
گل یاسمن : شادی ، شیرینی ، دلپذیری وقار
گل رزماری : یادآوری ، خاطرات ، یادگاری
گل آلاله : پروت ، زرق و برق
گل آفتابگردان : ستایش ، غرور ، پرستش
گل مریم : لذت
گل زنبق : اندوه ، تأسف
گل گلایل : صداقت ، به من فرصت بده
... ادامه
عیسی
عیسی
فرصت بدین!
وقتی کسی حالش بده ، بهش چی بگیم؟

وقتی کسی حلش بده بهش نگید

ای بابا اینم می گذره ،

نگید درست میشه ،

نخواهید با جوک های مسخره بخندونینش ،

نمی خواد بخنده ، خنده اش نمی یاد . غصه داره می فهمین ؟ غصه !

براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.

از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.

حتی سعی نکنین نشون بدین که حالتون از اون بدتره.

از تجربیات بدتر خودتون یا اطرافیانتون نگین.

وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستید که باید حرف بزنین.

شما در حقیقت باید حرف نزنید.

باید دستش را بگیرید. بغلش کنید . تو چشم هاش نگاه کنید.

براش چای بریزید.

براش چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید . بذارید جلوش بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و فقط گوش کنید.

هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.

فکر نکنید اگر حرف نزنید اتفاق بدی می افته.

شما جای اون آدم نیستید.

شما از بدو تولد جای اون زندگی نکردید.

پس نظریه و حرفاتون به درد خودتون می خوره.

بله ! دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.

اگه دلش خواست خودش حرف می زنه.

حتی اصرار نکنید که باهاتون حرف بزنه.

فقط بهش فرصت بدین!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/16 - 19:03 ·
5
عیسی
عیسی
سپاسگزاری

از کسانی که از من متنفرند سپاسگزارم آنها مرا قویتر میکنند.

از کسانی که مرا دوست دارند ممنونم آنان قلب مرا بزرگتر می کنند.

از کسانی که مرا ترک میکنند متشکرم آنان به من می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست.

از کسانی که با من می مانند سپاسگزارم آنان به من معنای دوست واقعی را نشان می دهند.

...

+ نوشته شده در دوشنبه دوم مرداد 1391ساعت 13:47 توسط سعیــــد | نظر بدهید
فرصت بدین!
وقتی کسی حالش بده ، بهش چی بگیم؟

وقتی کسی حلش بده بهش نگید

ای بابا اینم می گذره ،

نگید درست میشه ،

نخواهید با جوک های مسخره بخندونینش ،

نمی خواد بخنده ، خنده اش نمی یاد . غصه داره می فهمین ؟ غصه !

براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.

از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.

حتی سعی نکنین نشون بدین که حالتون از اون بدتره.

از تجربیات بدتر خودتون یا اطرافیانتون نگین.

وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستید که باید حرف بزنین.

شما در حقیقت باید حرف نزنید.

باید دستش را بگیرید. بغلش کنید . تو چشم هاش نگاه کنید.

براش چای بریزید.

براش چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید . بذارید جلوش بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و فقط گوش کنید.

هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.

فکر نکنید اگر حرف نزنید اتفاق بدی می افته.

شما جای اون آدم نیستید.

شما از بدو تولد جای اون زندگی نکردید.

پس نظریه و حرفاتون به درد خودتون می خوره.

بله ! دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.

اگه دلش خواست خودش حرف می زنه.

حتی اصرار نکنید که باهاتون حرف بزنه.

فقط بهش فرصت بدین!

+ نوشته شده در دوشنبه دوم مرداد 1391ساعت 13:46 توسط سعیــــد | یک نظر

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم تیر 1391ساعت 9:35 توسط سعیــــد | یک نظر



چشمانم دیگر خسته اند

از بس چشم به در دوخته اند

از بس چشم به انتظار تو بوده اند

چشم به انتظار تو

انتظار آمدن تو

انتظار دیدن تو

پس بیا....که زنده بودنم وابسته است به زنده بودن و دیدن تو!!

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم تیر 1391ساعت 10:28 توسط سعیــــد | 3 نظر
بـرای تـو کـه نــه

دلـــم...!! بـرای تـو کـه نــه...!!

ولـــی...!!

بــرای روزهــای بــا هــم بـودنــمــان

س
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/16 - 19:02 ·
5
MahnaZ
MahnaZ
به سراغ میرود
که به فرصت به را نمی دهند . . .
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
ﺑﺎﺧﺘﻢ ﻭﻟﯽ ” ﻣﺴﻴﺮ ” ﺭﺍ ﻳﺎﻓﺘﻢ !
ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺮﺍﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺭﺍﻫَﺖ “ﺭﺍﺣَﺖ ” ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮد
ﻫﺮ ” ﭼﺎﻟﻪ ﺍﯼ ” ” ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ” ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ، ﻓﺮﺻﺖﻫﺎ ” ﺩﻭﺑﺎﺭ ” ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﯼ ﺍﺯ ” ﭘﺲ ﺭﻓﺖ ” ﭘﺲ، ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻓﺖ
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/14 - 01:23 ·
7
Mostafa
Mostafa
Noosha
یعنی اشکم در اومد 10 15 صفحه فقط لیست کسایی که دنبال کردی بود
MahnaZ
MahnaZ
ﺑﺎﺧﺘﻢ ﻭﻟﯽ ” #ﻣﺴﻴﺮ ” ﺭﺍ ﻳﺎﻓﺘﻢ !
ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺮﺍﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺭﺍﻫَﺖ “ #ﺭﺍﺣَﺖ ” ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮد
ﻫﺮ ” #ﭼﺎﻟﻪ ﺍﯼ ” ” #ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ” ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ، ﻓﺮﺻﺖﻫﺎ ” #ﺩﻭﺑﺎﺭ ” ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﯼ ﺍﺯ ” #ﭘﺲ_ﺭﻓﺖ ” ﭘﺲ، ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻓﺖ
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/13 - 01:25 ·
6
Reza Babaei
Reza Babaei
فرهنگ لغات آقایان مخصوص خانوما:
اینبار دیگه چیکار کردم؟
ترجمه: اینبار چطوری مچم رو گرفتی؟
.
چه جالب، بعد چی شد؟
ترجمه: هنوز داری حرف میزنی؟ بس کن دیگه
.
نتونستم پیداش کنم.
ترجمه: شیء مورد نظر بیش از یه متر با من فاصله داشت حوصله نداشتم پاشم
.
برای تمام کارام یه دلیل منطقی دارم.
ترجمه: یه کم فرصت بده یه خالی بندی جور کنم!
*******البته من که تا حالا اینجوری نبودم********{-54-}
دیدگاه · 1392/06/10 - 15:52 ·
8
Noosha
3149f77b073286a0431a5ff081dd4597-425.jpg Noosha
کدومو بیشتر دوست داری؟{-7-}
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ