یافتن پست: #کوله

شهرزاد
شهرزاد
آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است

کفشهایی منتظر در چارچوب در

کوله باری مختصر لبریز بی صبری است

پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد

در تب دردی که مثل زندگی جبری است

و سرانگشتی به روی شیشه های مات

بار دیگر می نویسد :



” خانه ام ابری است"



مرحوم قیصر امین پور
... ادامه
sam
sam
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام میکرد

بهم چی گفت؟ گفت:

جایی که میری مردمی داره که میشکنند

نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی

تو کوله بارت عشق میذارم که بگذری

قلب میذارم که جا بدی

اشک میدم که همراهیت کنه

و مرگ که بدونی برمیگردی پیش خودم
Khob khoda mikham baRgardam piShet
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 17:55 ·
3
شهرزاد
37865655813275711975.gif شهرزاد
می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت ؟
جایی که می ری مردمی داره که می شکننت
نکنه غصه بخوری تو «تنها» نیستی
تو کوله بارت «عشق» می ذارم که بگذری
«قلب» می ذارم که جا بدی
«اشک» می دم که همراهیت کنه
و «مرگ» که بدونی برمی گردی پیش خودم
... ادامه
شهرزاد
7c59447f109caf611.jpg شهرزاد
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگون تر
امید از تو شیرین تر.
نمی شود پاییز
فضای نمناک جنگلی اش
برگ های خسته ی زردش
غمگین تر از نگاه تو باشد.
نمی شود،
می دانم،
نمی شود آوازی
که مرد روستایی و عاشق
با صدایی صاف
در اعماق دره می خواند
در شمال شمال
رنگین تر از صدای تو باشد
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد.
و - صدای شیهه ی اسبی تنها در ارتفاع کوه
و - صدای عابر پیری که آب می خواهد
به عمق یک سلام تو باشد
شب هنگام
که خسته ایم از کار
که خسته ایم از روز
که خسته ایم از تکرار.
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد.
نمی شود که تو باشی، به مهربانی مهتاب
در آن زمان که روح دردمند ولگردم
بستری می جوید
بالینی می خواهد
تا شاید دمی بیاساید
نمی شود که تو باشی به مهربانی مهتاب
و این روح دردمند ولگرد
باز هم کوله را زمین نگذارد
و سر را بر زانوی مهربانی تو.
نمی شود که از تو سبزتر باشد
شکوفه از تو شاداب تر
از تو غمگین تر.
نمی شود که تو باشی و شعر هم باشد
نمی شود که تو باشی ترانه هم باشد
نمی شود که تو باشی گلدان یاس هم باشد
نمی شود که تو باشی بلور هم باشد
نمی شود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
"محبوبه های شب" هم باشند.
نمی شود که تو باشی, من عاشق تو نباشم
نمی شود که تو باشی
درست همین طور که هستی
و من, هزار بار خوبتر از این باشم
و باز، هزار بار، عاشق تو نباشم.
نمی شود... می دانم...
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد...
" نادر ابراهیمی "
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
نعره های بی امونم گوش آسمون و کر کرد
مگه فریادم و نشنید که داره دیر میشه برگرد
آی به گوشش برسونید کسی جز من نمی تونه
کوله بار غصه هاش و روی دوشش بکشونه
اینهمه پیغوم و پسغوم می فرستم که بدونه
داره دلواپسی دنیام و به آتیش می کشونه
اینهمه راه و نمیشه با غریبه ها سفر کرد
آی به گوشش برسونید داره دیر میشه برگرد
من که جاشو پر نکردم شاید اصلا نمی دونه
آی به گوشش برسونید یکی اینجا نگرونه
نمی تونم بی تفاوت رو گذشته پا بزارم
اون که پاره تنم بود چه جوری تنها بزارم
... ادامه
soheil
soheil
کوله بارم بر دوش
سفری باید رفت

گم شدم تا ته تنهایی محض
یار تنهاییم با من گفت:
هر کجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو:از ته دل:
من خدا را دارم....
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/1 - 23:29 ·
8
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من رفتم خوه بابا بزرگم...همتون بمونین تا من بیاما{-195-} زود بر میگردم{-142-}
MahnaZ
9.gif MahnaZ
همیشه به می خندیدم
، ،
فقط برای
چقدر برای این
اما آن روز که بسته بودی وگفتم بیشتر بمان
و تو گفتی وقت است ، باید ، باید
آن روز فهمیدم این های چه میکنند .
با تو بودن ،
چقدر ، و است…
چقدر برای این

بر همه دوستانم در پیشاپیش {-218-}
bamdad
bamdad
بارت را ببند،شاید باقی راه را همسفرباشیم

و تکه ای از قلبم را که پیش توست درون کوله ات بگذار

آن آخرین یادگار روز های خوش من است.
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/17 - 21:58 ·
6
setare
setare
سوز دلم نشنيدي و از بام قلبم پر زدي
رفتي توازکوي من و بر قلب من خنجر زدي
من ماندم ويک کوله باراز خاطره در خاطرم
چشم انتظار بر درگهم شايد که روزي در زدي
امشب براي گريه ام يک شانه مي خواهم که نيست
دراين خرابات جهان يک خانه مي خواهم که نيست
در غربت چشمان تو تنهاييم اواره شد
در وصف اين نامردمان يک واژه مي خواهم که نيست
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
normal_Photo-Skin_ir-Love206.jpg متین (میراثدار مجنون)
بازگشته ام

با کوله باری از شعر های ناگفته...

تنها اینجا

مکان امن عاشقانه های من است ....
Morteza
Morteza
مادر پیر شده و آشپزخانه از تنها شدن نگران است …
یقه پیراهن پدر هراسان به آخرین دکمه های بسته شده با دست او خیره شده اند …
فرشته مو سفید خانه مان کوله بارش را بسته …
امروز برایم خاطره اولین روز مدرسه ام را گفت که وقتی وارد کلاس شدم و او میرفت گریه میکردم …
خواستم بگویم آخر مهربان آن روز زجه هایم برای چهار ساعت ندیدنت بود ولی یک عمر ندیدنت را چه کنم ؟؟؟ اما نگفتم …
... ادامه
Majid
Majid
دختر ۵ ساله‌ای از برادرش پرسید : معنی عشق چیست ؟
برادرش جواب داد : عشق یعنی تو هر روز شکلات من رو از کوله پشتی مدرسه ام بر میداری و من هر روز باز هم شکلاتم رو همان جا میگذارم …
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/22 - 02:14 ·
5
ıllı YAŁĐA ıllı
imagesr.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون
صوفياجون
{-109-}کم کم دیگه باید کوله بارمو جمعع کنم بروم دوستان یه10شایدم بیشتر پیشتون نیستم{-109-} {-162-}{-162-}{-162-} {-190-}{-190-}دلم واستون تنگ میشه{-190-}{-75-} با گوشیم میام پستهاتون میخونم لایکم بتونم میکنم ıllı YAŁĐA ıllı آجی جونم لدفن بی زحمت پشتم آب بریز زود برگردم {-138-} {-142-}{-142-}{-142-} خدافظ {-35-}{-23-}{-23-}
MONA
MONA

یه پنجره با یه قفس،
یه حنجره بی هم نفس،
سهم من از بودن تو یه خاطرس همین و بس...
تو این مثلث غریب ستاره هارو خط زدم،
دارم به آخر میرسم از اون ور شب اومدم
یه شب که مثل مرثیه،خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم.
بزار که کوله بارمو رو شونه ی شب بزارم
باید که از اینجا برم،

فرصت موندن ندارم.
داغ ترانه تو نگام،
شوق رسیدن تو تنم.
تو حجم سرد این قفس،
منتظر پر زدنم...
من از تبار غربتم،

از آرزو های محال
قصه ی ما تموم شده، با یه علامت سوال،
بزار که کوله بارمو رو شونه ی شب بزارم،
باید که از اینجا برم،
فرصت موندن ندارم...
... ادامه
[لینک]
صوفياجون
صوفياجون
ایتا گیلکی شعر کوچی زاکانه گیلان ره (سوکوله خانی)

ویریز دو واره صؤب بامو

آفتاو بامو جه پوشت کو

سیفیدی سر بزأ داره

خانِه کوکوری کوکو

سوکولِه خانِه کوکوری کوکو

سوکولِه تَرَ گِه دِ ویریز

جه تَمبلی خابان جیویز

ببون به فیکره تِه کاران

خاب نیبه زیندیگی ، عزیز

سوکولِه خانِه کوکوری کوکو

ویریز به اومّیده خودا

ببون جه غورصه ئن جودا

خودا کومَک کُنه هَمَش

بنده یه خؤ یاد بوکودا

سوکولِه خانِه کوکوری کوکو

فوچی چوما واکُنمَه

مِه دیمانا آو زنمَه

آفتاو ِ خنده یا دینَم

خندا مِه لب نیشانَمَه

سوکولِه خانِه کوکوری کوکو

مِه مار ، مِه ناما دوخانِه

سوفره کناری نیشانِه

کره ، مورَبّا و عسل ...

سوفره مئن گرمه نانِه

سوکوله خانه کوکوری کوکو

مِه پئر شِه دومبال ِ خؤ کار

خانَه صفا دیهه مِه مار

من مِه کیتابا اوسانَم

مَدَرسِه شَم ، جان ِبرار

سوکولِه خانه کوکوری کوکو

کــــلّه نــــــــوا بیبه چُتَن

جان دارمَه تا به مِه تَن

درس خانَم ، درس خانَم

خدمت کنم به مِه وطن

سوکوله خانِه کوکوری کوکو
واگردان فارسی :



برخیز ، دوباره صبح آمده است

آفتاب از پشت کوه در امده است

سپیده دم سر زده است

خروس قوقولی قوقو می خوانَد

خروس قوقولی قوقو می خوانَد

خروس تو را می گوید دیگر برخیز

از خواب های تنبلی رها شو

به فکر کارهای خودت باش

خواب برای تو زندگی نمی شود ، عزیزمن

خروس قوقولی قوقو می خواند

برخیز به امید خداوند

از غصه و غم جدا باش

خداوند کمک می کند همیشه

آن بنده ی خودش را که از او یاد می کند

خروس قوقولی قوقو می خواند

چشم های فرو بسته ام را باز می کنم

بر گونه های ام آب می زنم

خنده ی آفتاب را تماشا می کنم

بر لب ام خنده را می نشانم

خروس قوقولی قوقو می خواند

مادرم ، نام مرا صدا می زند

کنار سفره می نشاندم

کره ، مربا و عسل ....

نان داغ و تازه هم در سفره موجود است

خروس قوقولی قوقو می خواند
1 دیدگاه · 1392/06/17 - 23:40 در گیلک ·
9
iman
iman
نقشی که کوله پشتی رها تو فیلم مادرانه داشته, خود رها نداشته :)
دیدگاه · 1392/06/4 - 16:19 ·
6
NILOOFAR
NILOOFAR
من خدا را دارم کوله بارم بر دوش ، سفری میباید ، سفری تا ته تنهایی محض ، هرکجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ، فقط آهسته بگو : من خدا را دارم.
دیدگاه · 1392/06/1 - 17:02 ·
6
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ