یافتن پست: #پدرم

✔♥Дℓɨ♥✔
✔♥Дℓɨ♥✔
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف می پوشه می ره کارگری،
برای سیر کردن شکم بچه اش، اما بچه اش خجالت می کشه به دوستاش بگه این پدرمه…
Morteza
Morteza
بسم الله الرحمن الرحیم


سلام امام حسین مهربون

من دختری کوچک هستم . پدرم جانباز موجی است .

الان که دارم برای شما نامه می نویسم پدرم خوابیده آرومه آرومه .

وقتایی که خوابه میام کنارش وباهاش حرف می زنم . امام حسین شنیدم رقیه ی کوچولوت به آسمون ها رفته.

می خوام بهتون بگم .............

من حاضرم دخترشمابشم.................

به جاش حال بابام رو خوب کنید از شما خواهش می کنم

می دونم که خیلی مهربونید امام حسین ...
... ادامه
MahnaZ
fagjhrrrrr.jpg MahnaZ
دستش نرسید

را بپوشاند

رگبار

ستون خانه مان را سوزاند

و ما

های شدیم!
... ادامه
...
paranormal-activity.jpg ...
ژانروحشت
3 دیدگاه · 1392/07/20 - 04:23 توسط Mobile ·
2
ıllı YAŁĐA ıllı
c20d7ceac8dd762d5cbc69622d62be26-425.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
♥هـــُدا♥
ec7f93ca6e9d9d7f2ab39c83b8f792cf.jpg ♥هـــُدا♥
... آرزوهایم را قورت می داد! تا چشمانم مه گرفت چون دستش مانند پای برادرم همیشه لخت بود چقدر صورتم بوی زحمت می گیرد وقتی نوازشم می کند!
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
کل کل و در شعر معروف

" خرداد ۱۳۴۳ ″

به من خندیدی و نمی دانستی
به چه دلهره از باغچه همسایه را دزدیدم
از پی من تند دوید
را دست دید
به من کرد
دندان زده از دست تو افتاد به
و رفتی و هنوز ،
سال هاست که در من آرام آرام
گام تو تکرار کنان می دهد
و اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا کوچک ما نداشت

״ زیبای به ״

به خندیدم
چون که می دانستم
به چه دلهره از باغچه همسایه را دزدیدی
از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغچه همسایه
من است
به خندیدم
تا که با تو پاسخ تو را خالصانه بدهم
چشمان تو لیک انداخت به و
دندان زده از دست من افتاد به
من گفت : برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد تو را ... .
و رفتم و هنوز سال هاست که در ذهن من آرام آرام
و تو تکرار کنان
می دهد
و اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر خانه ما نداشت
iman
iman
معلم اسم دانش آموز را صدا كرد، دانش آموز پاي تخته رفت ، معلم گفت: شعر بني آدم را بخوان ، دانش آموز شروع كرد:

بني آدم اعضاي يكديگرند

كه در آفرينش ز يك گوهرند

چو عضوي به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

به اينجا كه رسيد متوقف شد ،معلم گفت: بقيه اش را بخوان! دانش آموز گفت: يادم نمي آيد ، معلم گفت: يعني چي ؟اين شعر ساده را هم نتوانستي حفظ كني؟! دانش آموز گفت:آخر مشكل داشتم مادرم مريض است و گوشه ي خانه افتاده ،پدرم سخت كار ميكند اما مخارج درمان بالاست، من بايد كارهاي خانه را انجام بدهم و هواي خواهر برادرهايم را هم داشته باشم ببخشيد، معلم گفت: ببخشيد همين؟!مشكل داري كه داري بايد شعر رو حفظ ميكردي مشكلات تو به من مربوط نميشه!در اين لحظه دانش آموز گفت:

تو كز محنت ديگران بي غمي

نشايد كه نامت نهند آدمي
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
69385742509296358639.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
هر روز بیشتر از دیروز واسه خوبیهات میسوزم بابا جونم ....{-60-}

بابايي گلم ببخش منو...{-60-}

این روزا.... وسعت صبرت منو داغون میکنه{-60-}

خیلی صبور بودی بابا جونم{-60-}

خیلی تحملم کردی {-60-}

تازه حالا درک میکنم، حالا حس میکنم... لمس میکنم...{-60-}

ثانیه ثانیه هر لحظه یه نکته میاد تو ذهنم.... تو آسمونی بودی بابايي{-31-}

هیچکی نمیتونه انکار کنه....{-60-}

منو ببخش بابا جونم.... خیلی دیر بزرگ شدم.... خیلی دیر فهمیدم..... خیلی دیر.....{-60-}


براي شادی روح عزیزترینم (پدرم) صلوات ( اللهم صل علی محمد و آل محمد ) {-35-}{-31-}
ıllı YAŁĐA ıllı
19.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
parastou
parastou
گل در اومد از حموم سنبل در اومد از حموم

آواز پدرم بعد از در اومدن از حموم{-2-}
Mohammad
bakhtiar.jpg Mohammad
رضا بیک ایمانوردی پسرش بختیار
بختیار بیک ایمانوردی (فرزند رضا بیک ایمانوردی): پدرم کارش را بسیار زیاد دوست داشت

Mohammad
akbar-rostamzadeh2.jpg Mohammad
خاطرات مرد آپاراتچی از روزهای دور سینما: فروش تخمه رکورد « » را زد

Mohammad
bahman-mofid2.jpg Mohammad
گفت و گوی خواندنی با : شغلم بازیگری است تا دم مرگ

MahnaZ
nanhalal.jpg MahnaZ
......

همین " " که در دست داری ........

می ارزد به تمام های که بعضی ها دارند ......

این روزها در آوردن میخواهد .....

که تو داری .......

را که بر سر ی دیدم .....
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون

پدرم مزرعه داشت
بذر باران می کاشت
فصل خرمن از خاک
برکت برمی داشت
آسمان در هم شد
باغ در ماتم شد
بغض گل شبنم شد
شاخه نور شکست
آب دریا کم شد
پشت ساحل خم شد
زخم بی مرهم شد
کوه مغرور شکست
مزرعه درهم شد
حاصل ما غم شد
مزرعه را آفت زد
سهم ما ماتم شد

خانه در آتش و در حال فرو ریختن است
نازنین نازنین وقت دست به دستای هم دادن است
خانه در آتش و در حال فرو ریختن است
نازنین نازنین وقت خانه را دوباره ساختن است
وقتی گلخانه اجاق دشمن است
دشمن هم صاحب خانه من است
جای قصه از غم کوچک من
وقت از ما گفتن و ما شدن است
نازنین نازنین وقت دست به دستای هم دادن است
نازنین نازنین وقت گل کردن و عاشق شدن است
نازنین نازنین خانه را دوباره پس گرفتن است
وقت از ما گفتن و ما شدن است
{-35-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون
ایتا گیلکی شعر کوچی زاکانه گیلان ره (سوکوله خانی)

ویریز دو واره صؤب بامو

آفتاو بامو جه پوشت کو

سیفیدی سر بزأ داره

خانِه کوکوری کوکو

سوکولِه خانِه کوکوری کوکو

سوکولِه تَرَ گِه دِ ویریز

جه تَمبلی خابان جیویز

ببون به فیکره تِه کاران

خاب نیبه زیندیگی ، عزیز

سوکولِه خانِه کوکوری کوکو

ویریز به اومّیده خودا

ببون جه غورصه ئن جودا

خودا کومَک کُنه هَمَش

بنده یه خؤ یاد بوکودا

سوکولِه خانِه کوکوری کوکو

فوچی چوما واکُنمَه

مِه دیمانا آو زنمَه

آفتاو ِ خنده یا دینَم

خندا مِه لب نیشانَمَه

سوکولِه خانِه کوکوری کوکو

مِه مار ، مِه ناما دوخانِه

سوفره کناری نیشانِه

کره ، مورَبّا و عسل ...

سوفره مئن گرمه نانِه

سوکوله خانه کوکوری کوکو

مِه پئر شِه دومبال ِ خؤ کار

خانَه صفا دیهه مِه مار

من مِه کیتابا اوسانَم

مَدَرسِه شَم ، جان ِبرار

سوکولِه خانه کوکوری کوکو

کــــلّه نــــــــوا بیبه چُتَن

جان دارمَه تا به مِه تَن

درس خانَم ، درس خانَم

خدمت کنم به مِه وطن

سوکوله خانِه کوکوری کوکو
واگردان فارسی :



برخیز ، دوباره صبح آمده است

آفتاب از پشت کوه در امده است

سپیده دم سر زده است

خروس قوقولی قوقو می خوانَد

خروس قوقولی قوقو می خوانَد

خروس تو را می گوید دیگر برخیز

از خواب های تنبلی رها شو

به فکر کارهای خودت باش

خواب برای تو زندگی نمی شود ، عزیزمن

خروس قوقولی قوقو می خواند

برخیز به امید خداوند

از غصه و غم جدا باش

خداوند کمک می کند همیشه

آن بنده ی خودش را که از او یاد می کند

خروس قوقولی قوقو می خواند

چشم های فرو بسته ام را باز می کنم

بر گونه های ام آب می زنم

خنده ی آفتاب را تماشا می کنم

بر لب ام خنده را می نشانم

خروس قوقولی قوقو می خواند

مادرم ، نام مرا صدا می زند

کنار سفره می نشاندم

کره ، مربا و عسل ....

نان داغ و تازه هم در سفره موجود است

خروس قوقولی قوقو می خواند
1 دیدگاه · 1392/06/17 - 23:40 در گیلک ·
9
عیسی
عیسی
لیوان از دستم افتاد و شکست خودم گفتم:وای.

پدرم گفت: قسمت بوده

مادرم گفت:حیف شد
...
خواهرم گفت :خیلی قشنگ بود

برادرم گفت: کاشکی لنگشو داشتیم

ولی چرا وقتی قلب من شکست هیچ کس به فکرش هم نبود

(ادامه مطلب هم سر بزنید جالبه ؛ ببخشید اگه بهم ربطی نداره جالب بود گذاشتم)

سه تا بهترین خوابیدن های دنیا:

1. خوابیدن رو پای مامان وقتی کلی خسته ای
2. خوابیدن رو شونه ی عشقت وقتی کلی تنهایی
3. خوابین با چشمای باز وقتی استاد داره درس میده
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/16 - 19:08 ·
4
صوفياجون
1377938129660318_thumb.jpg صوفياجون
mahya
mahya
فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه!

خشكم زد. گفتم دخترم اين چه دعاييه؟

گفت:آخه بابام موجيه!

گفتم خوب انشاالله خوب ميشه، چرادعاكنم شهيد بشه؟

آخه هروقت موج ميگيردش و حال خودشو نميفهمه شروع ميكنه منو

و مادر و برادر رو كتك ميزنه! ، امامشكل ما اين نيست!

گفتم: دخترم پس مشكل چيه؟

گفت: بعداينكه حالش خوب ميشه ومتوجه ميشه چه كاري كرده.شروع

ميكنه دست و پاهاي همهمون را ماچ ميكنه و معذرت خواهي ميكنه.

حاجي ما طاقت نداريم شرمندگي پدرمون را ببينيم.

حاجي دعاكنيد پدرم شهيد بشه
... ادامه
مائده
9ede2c8330fc232da9b7f55214a4836c-425.jpg مائده
پدرم می گوید:
قلب لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود
و در پاییز باد ان را با خود ببرد
قلب راستش نمیدانم چیست!!!!
اما این را میدانم که جای ادمهای
خیلی خیلی خیلی خوب است....
... ادامه
Mostafa
Mostafa
نوشته ی یک کودک...
هیچ وقت زیر افتاب اخم نکردم!!!
حتی اگه خورشید چشمم را اذیت کند...
بذار برای یک بار هم خورشید محبت را ببیند...
دوست ندارم تلافی اخمم را سر پدرم که در افتاب کار میکند دربیارد
... ادامه
MahnaZ
80138407192776166325.jpg MahnaZ
، تاثیر شگرفی روی انسان دارند.
بدون آنکه منظورمان را بداند هر چه بگوییم یا را برایمان خلق می کند.
لذا لازم است برای دستیابی به از کلمات و دارای استفاده کنیم.
با این که مفهوم کلی عبارت "من نیستم" است اما کلمه "#بیمار" واژه است.
ناخودآگاه به منظور و مفهوم کاری ندارد، بلکه روی متمرکز می شود.
به عنوان مثال در جمله "#فراموش نکنی در هنگام برگشتن بخری"
احتمال بیشتر از زمانی است که می گوییم "#یادت باشد که هنگام برگشتن بخری"،
زیرا در حالت اول بر روی می کند و در حالت دوم بر روی به .
و یا مثلاَ برای شدن یک نفر جمله "#آرام_باش" بیشتر از جمله "#داد_نزن" تاثیر دارد و
همچنین به کار بردن جملاتی از قبیل "#خسته_نباشی"، "#دستت " و...
در تاثیر می گذارد و باعث ، و... می شود.
وقتی درباره چیزی واژه را به کار می بریم باید بدانیم در چیز و وجود ندارد

... ادامه
Morteza
Morteza
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ هیچ!!!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 12:05 ·
6
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ