یافتن پست: #عالي

LeilA
LeilA
ﺑﻔﻬــــــــــــﻡ!

ﺍﮔﺮ ﺗﻼﻓﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ،

ﻧـَﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ...

ﺍﮔﺮ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻢ ،

ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ " ﺗﻮ " ﮔﻔﺘﻢ ؛ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻣﯿﺸﻪ ...

ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﻫــــــــــﯿﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﻪ ...
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
ulnzjoj24dkki186g.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
به همراه از
به نام

بیا بنویسیم روی برگ روی آب توی دفتر موج رو دریا
بیا بنویسیم که خدا ته قلب آینه است
مثل شور فریاد یا نفس تو حصار سینه است
با همیشه موندن وقتیکه هیچی موندنی نیست
اوج هر صدای عاشقی که شکستنی نیست
با صدا میام همه جا تو رو می نویسم
روی آینه ی گریه هام گونه های خیسم
ای که معنی اسم تو آسمون پاکه
ریشه ی صدا نبض عشق زیر پوست خاکه
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت رو پر پرنده رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ روی آب توی دفتر موج رو دریا
توی خواب خاک ریشه ها موسم شکفتن
همصدای من می خونن وقت از تو گفتن
چشم بسته مو تو بیا به سپیده وا کن
با ترانه نفسهات باغچه رو صدا کن
با صدا میام همه جا تو رو می نویسم
روی آینه ی گریه هام گونه های خیسم
ای که معنی اسم تو آسمون پاکه
ریشه ی صدا نبض عشق زیر پوست خاکه
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت رو پر پرنده رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ روی آب توی دفتر موج رو دریا
با ترانه ی نفسهات من ترانه می گم
اسمتو مثل یه غزل عاشقانه می گم
بیا که دیگه وقتشه وقت برگشتنه
بوی پیرهنت که بیاد لحظه ی دیدنه
با صدا میام همه جا تو رو می نویسم
روی آینه ی گریه هام گونه های خیسم
ای که معنی اسم تو آسمون پاکه
ریشه ی صدا نبض عشق زیر پوست خاکه
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت رو پر پرنده رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ روی آب توی دفتر موج رو دریا
:

dl.1002mp3.ir/mp3/akademi%20musighi%20googoosh/91/shabe4/akademi%20googoosh%2091-shabe4-amir-bia%20benevisim.zip

{-253-} {-23-}{-41-}{-253-}{-234-}{-256-}
MahnaZ
277214a812885688a6ca83ac5c0d4d1f-425.jpg MahnaZ
بیزار باش از ے که

اسم ے هایش را بگذارد " ے "

اسم ے هایت را بگذارد " "

و براے بے تفاوتے هایش " " را بهانه کند ...
MahnaZ
MahnaZ

يك روز ، وقتي به خانه برگشت، پشت در اي را ديد
كه نه داشت و نه ي روي آن بود. فقط و روي پاكت نوشته شده بود.
او با تعجب را باز كرد و نامه ي داخل آن را خواند: « ، امروز به ي تو مي آيم
تا تو را كنم . با ، » همان طور كه با دستهاي لرزان را روي ميز مي گذاشت،
با خود فكر كرد كه چرا مي خواهد او را كند؟ او كه آدم مهمي نبود.
در همين فكر ها بود كه ناگهان را به ياد آورد و با خود گفت:
«من، كه چيزي براي ندارم.» پس نگاهي به انداخت.
او فقط 5 دلار و 40 سنت داشت. با اين حال به سمت رفت و يك و خريد.
وقتي از بيرون آمد، به شدت در حال بود و او عجله داشت
تا زود به خانه برسد و را حاضر كند. در ، و را ديد كه از .
به گفت: « ، ما و نداريم. بسيار است و هستيم.
آيا امكان دارد به ما كنيد؟» جواب داد: « ،
من ديگر ندارم و اين ها را هم براي خريده ام.»
گفت: « ، » و بعد را روي هاي گذاشت
و به حركت ادامه دادند. همانطور كه و در حال شدن بودند،
شديدي را در احساس كرد. به سرعت دنبال آنها دويد: «آقا، خانم، خواهش مي كنم صبر كنيد»
وقتي به و رسيد، سبد را به آ‎نها داد و بعد را در آورد و روي هاي انداخت.
از او كرد و برايش كرد. وقتي به رسيد،
يك لحظه شد چون مي خواست به بيايد و او ديگر چيزي براي از نداشت.
همانطور كه در را باز مي كرد، ديگري را روي ديد. را برداشت و باز كرد:
« ، از و ، با ،
... ادامه
MahnaZ
20.jpg MahnaZ
{-35-}
MahnaZ
07390009906730716451.jpg MahnaZ
{-35-}
رضا
رضا
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد/هر پاکروی که بود تردامن شد

گویند شب آبستن و این است عجب/کاو مرد ندید از چه آبستن شد




رباعی شماره ۱۳
NEGAR
NEGAR
دیگه نمیشه ب پسرا چشم غره بری

.

.

اینقد زیر ابرو برداشتن و موهاشونو رنگ کردن

میترسم فردا دست مامانشونو بگیرن بیارن در خونمون بگن:

مامان این بود بهم چشم غره رفت تو کوچه!!

شایدم بزنن زیر گریه!!

والاااااااااا................
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
به جان خودت بیفت!

خودت خودت را بساز!

وگرنه «دیگران» به تو «شکل» می‌دهند
MahnaZ
1b09260c603c7aee02d9d443876f2347-425.jpg MahnaZ

جلوی
سه تار توی سرم پیدا کردم

این جا...

این جا...
و " "
همان جایی که یک بار را دادی و گفتی:
.
...من اینو فرو کن...
... ادامه
๓เรร-รєթเ๔єђ
س.jpg ๓เรร-รєթเ๔єђ
شد موهایی ک برای آراسته بودم!!!!!!!!
... ادامه
Mohammad
f8781_ddds.jpg Mohammad
MahnaZ
MahnaZ
بابا معني سياست چيه ؟
Mostafa
Mostafa
“شما با كداميك از اشخاص معروف در يك ماه متولد شده ايد؟حتما ببينيد خيلي جالبه!!!!!!!!!!!!البته خیلی ها جاموندن که شما به بزرگی خودتون ببخشید ”
ıllı YAŁĐA ıllı
sci888.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ساخت ماوس جديد براي كاهش آسيب‌هاي دست
يك محقق دانشگاه كلمبيا كه در پي استفاده مداوم از ماوس معمولي دچار عارضه صدمات کشیدگی مکرر(RSI) شده بود، دست به ساخت نوع پيشرفته‌اي از اين دستگاه زده كه بجاي فشار دست به پايين براي اجراي خواسته، انگشتن به سمت بالا حركت مي‌كنند.

ماوس جديد دانيل بنامي «آپ ماوس» نام داشته كه در آن دكمه‌هاي كليك در بالاي انگشتان قرار گرفته‌اند.

در يك ماوس معمولي، نيروي فشار با استفاده از تاندونهاي فلكسور ايجاد مي‌شود. اين عضلات منجر به بسته شدن دست مي‌شوند.

با آپ ماوس، نيروي مورد نياز براي كليك كردن توسط اکستانسورها تامين مي‌شود كه براي باز كردن دست مورد استفاده هستند. اين كار باعث يك حركت متفاوت شده و مي‌تواند درد ايجاد شده توسط RSI را كمتر كند.

بنامي براي آزمايش اين ايده دست به ساخت يك نمونه پيش‌ساخت زيبا از اين ماوس زده است. ازآنجايي كه وي از درد ايجاد شده توسط يك ماوس معمولي رنج مي‌برد، توانست از شرايط خود براي آزمايش ميزان كاهندگي درد توسط اين دستگاه استفاده كند.

وي پس از سه ماه استفاده از اين دستگاه، كاركرد آن را عالي توصيف كرد.
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
18316413425435198184188179180243196206824664.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
برای کنترل فشار خون، را با پوست بخورید
پزشكان كانادايي تاكيد كردند خوردن يك عدد با پوست در روز در پيشگيري از بالا رفتن فشار خون موثر است. اين پزشكان به تازگي دريافته اند كه مصرف اين ميوه با پوست در مقايسه با ساير خوردني ها و آشاميدني هاي مفيد نظير چاي سبز و تمشك آبي كه منابع غني از آنتي اكسيدان و فلاوونوئيد هستند در كنترل فشار خون بسيار موثرتر است. پوست در متوقف ساختن فعاليت آنزيمي موسوم به ACE كه عامل شناخته شده موثر در افزايش فشار خون است، 6 برابر موثرتر از ساير مواد خوراكي و حتي پوست كنده است. پوست غني از مواد شيميايي مفيد موسوم به فلاوونوئيدها است كه تاثير به سزايي در متوقف ساختن آنزيم ACE و در نتيجه كنترل فشار خون دارند.
دیدگاه · 1392/03/29 - 06:09 ·
4
Mostafa
Mostafa
همین خوبه که غیر از تو همه از خاطرم می رن
هنوز گاهی سراغت رو از این دیوونه می گیرن
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه

همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی
تو چند تا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
همین خوبه که آرومی و حس می کنی آزادی
که دست کم تو عکسامون هنوزم پیشم ایستادی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که میفتی واسه من وقت می ذاری
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه

همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمی گیری
ولی تا حرف من می شه یه لحظه تو خودت می ری
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جدایی تو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه …
همین خوبه
... ادامه
Mostafa
Mostafa
متن آهنگ قــانــون



براي جلبِ اعتمادِ تــو از همه ميگذرم ..كه تنها شم
مي ارزه كه به خاطرت .. تو جمع ازقبل سربه زيرتر باشم !
همه هميشه باورم كردن .. تو شك كني به من مي ترسم*
هيچوقت از ارتفاع نترسيدم.. ولي از افتادن مي ترسم
من با كسي دعوا نميكردم .. ولي به خاطر ِ تو جنگيدم
باور نميكنم منِ مغرور دارم به تـــو جواب پس ميدم!
من قانون ِ خودمو واسه تــو حاضرم شدم بشكنم اينجوري
هميشه م به تو وفادارم وقتايي كهخيلي ازم دوري *
من به صدات انقدر معتادم! كه با دو روز قهر تو مي ميرم
تو بدترين شرايطم باشم صدام كني آروم ميگيرم
معنيِ هر نگاتو ميفهمم حتي تو يه اتاق ِ تاريكم
صدام بزن تا مطمئن باشم يادتنرفته اسم ِ كوچيكم
اون شب كه روي پله ها بوديم دلم ميخواست يه لحظه برگردي
واسه بغل كردنِ من بايد از فرصت استفاده ميكردي
از تو به اندازه ي اين مدت شام دو نفره طلبكارم
من دست به هر كاري زدم واست.. چرا نميفهمي دوسِت دارم؟



جملات ستاره دار در اجرا تغيير كرده اند
رضا
nemidonam-like-comment.png رضا
با عرض سلام خدمت کاربران گرامی شبکه اجتماعی نمیدونم امکان لایک زدن به نظرات هم فراهم شد از این به بعد قادر هستین به نطرات مورد نظرتون لایک بزنین .
... ادامه
رضا
رضا
اگر تو میشد تبصره زد اونوقت معنی نداشت و هم هیچ لذتی نداشت .
شهرزاد
شهرزاد
مادرم يك چشم نداشت. در كودكي براثر حادثه يك چشمش را ازدست داده بود. من كلاس سوم دبستان بودم و برادرم كلاس اول. براي من آنقدر قيافه مامان عادي شده بود كه در نقاشي‌هايم هم متوجه نقص عضو او نمي‌شدم و هميشه او را با دو چشم نقاشي مي‌كردم. فقط در اتوبوس يا خيابان وقتي بچه‌ها و مادر و پدرشان با تعجب به مامان نگاه مي‌كردند و پدر و مادرها كه سعي مي‌كردند سوال بچه خود را به نحوي كه مامان متوجه يا ناراحت نشود، جواب بدهند، متوجه اين موضوع مي‌شدم و گهگاه يادم مي‌افتاد كه مامان يك چشم ندارد. يك روز برادرم از مدرسه آمد و با ديدن مامان يك‌دفعه گريه كرد. مامان او را نوازش كرد و علت گريه‌اش را پرسيد. برادرم دفتر نقاشي را نشانش داد. مامان با ديدن دفتر بغضي كرد و سعي كرد جلوي گريه‌اش را بگيرد. مامان دفتر را گذاشت زمين و برادرم را درآغوش گرفت و بوسيد. به او گفت: فردا مي‌رود مدرسه و با معلم نقاشي صحبت مي‌كند. برادرم اشك‌هايش را پاك كرد و دويد سمت كوچه تا با دوستانش بازي كند. مامان رفت داخل آشپزخانه. خم شدم و دفتر را برداشتم. نقاشي داداش را نگاه كردم و فرق بين دختر و پسر بودن را آن زمان فهميدم.
...
... ادامه
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ