یافتن پست: #سردم

samyar
samyar
دیگه از مهربونی هات ازین حس تو دلسردم

اگر چه پیشمی اما تورو یک عمره گم کردم

اگر رفتی نیاد یادت چه قولایی به من دادی

به فکر من نباش اصلا برو عشقم تو آزادی
... ادامه
دیدگاه · 1392/08/30 - 11:56 ·
2
ıllı YAŁĐA ıllı
2013-10-28_donbaler_1382978526573546_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ب ِ فکر کردن عجب حالی داره ... !

تو دنیای ی ِ سردم ب ِ تو فکر کردم ...

که عطرت بیاد و بپیچه تو باغچه ...

ب ِ تو فکر کردم که بارون بباره ...
{-35-}
Majid
Hamkhoone-Big-01.jpg Majid
- مهربونی


دیگه از مهربونی هات از این حس تو دلسردم


اگر چه پیشمی اما تو رو یه عمره گم کردم


اگر رفتی نیار یادت چه قولایی به من دادی


به فکر من نباش اصلا برو عشقم تو ازادی


همیشه بدرقه ات بودن همین چشمای مطرودم


برو هر جا بدون من تو خوش باشی منم خوبم


فقط می ری یه کاری کن که انگار از خدام بوده


یه کاری کن بگن مردم که تقصیره دو تامونه


اگر گفتم فلانی کو جواب مردم و داری


بگو رفتم سفر اصلا ازم کن آبروداری


ولی ای کاش می فهمیدی چقدر حال بدی دارم


دوباره من نمی دونم باهات چه نسبتی دارم


نمی تونم بگم حبسی نمی زارم رها باشی


نه با من فکرت آرومه نه می تونی جدا باشی


بهم خوبی نکن شاید بیفتی از سرم ساده


داره می گیرتت از من همونی که تو رو داده


چقدر باید بمونم تا بشه عشقت فراموشم


لباسم بوی تو می ده دیگه حیفه نمی پوشم


واسم عادت شده حتما که عطرت رو تنم باشه


یا حتی بعد هر دعوا گناهت گردنم باشه


دلم لک می زنه واست زمانی که ازم دوری


ولی در خاطرم هستی دیگه اینجاشو مجبوری


اگر حرف حرف من باشه هنوزم مرد و مغرورم


ولی می رم تو خوش باشی منم اینجاشو مجبورم
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/28 - 01:18 ·
4
مهدی
مهدی
ما روشنفکرا دلمون که میشکنه تیکه هاشو جم می کنیم می زنیم زیر بغلمون میریم پی کارمون
Mostafa
Mostafa
با نزدیک شدن به فصل سرما یادتون باشه زن‌ها موجوداتی سرمایی نیستند

بغلی هستند وقتی گفتن سردمه عکس العمل مناسب را انجام دهید !
MahnaZ
14.jpg MahnaZ
یعنی های تو ، های تو ،
تو . . . !
... ادامه
Noosha
1327415408989755_large.jpg Noosha
من...

به دنبال دستانی هستم که هیچگاه دست سردم را رها نکنند...



به دنبال قلبی هستم که جایی برای عشق آتشینم داشته باشد....



به دنبال دلی هستم که دروغ او رانشناسد....



چشمانی که چشمانم رابه خاطربسپارد.....



ولبانی که نامم رازمزمه کند....



به دنبال عشقی هستم که درآن جدایی معنایی ندارد.....



وگاه اگرازدلم رنجیدپاروی عشقش نگذارد......



من....



به دنبال شاه پری قصه هانیستم.....



تنهابه دنبال دلی هستم که مفهوم عشق را درک کرده باشد....
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/8 - 12:42 ·
6
صوفياجون
nature-gifs-050.gif صوفياجون
Mostafa
Mostafa
تو این بودم که با هر

یه بار آسمونو بیارم تو

نبود که به تو فکر کردن

خود آسمونه خود آسمونه

تو دنیای سردم

به تو فکر کردم

که بیاد و



بیای و

تو باز هاتو

بزارم رو

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بباره

به تو فکر کردم دوباره

به تو فکر کردن حالی داره

تو و با هم وخویشین

و و با هم

از این باید یه بسازیم

یه به یه

دوست داشتم با وجودم

هنوزم تو رو دارم

همیشه کنارتو باشم

الهی بمونی

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حالی داره

:

از
Majid
46921645647315918468.gif Majid
.:: حلقه ::.

خبری ازت نبود و خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم

خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجا یا اصلا چم شده بازم

اون همه قول و قرارام اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی واسه برگشتن ندارم

اینجا گل بارونه امشب چقدر این فضا غریبه
چرا من هیچی نمیگم چرا میخندم عجیبه

آخه مجبورم بخندم کسی اشکامو نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه

به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو وایساده باشم

چه لباسای قشنگی بت میاد چقد عزیزم
تو میخندی و من از دور دارم اشکامو میریزم

خوش سلیقه هم که بودی آره بهتر از من اونه
سرتره ازم میدونم اون که میخواستی همونه

تازه فهمیدم حسودم دست تو، تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو میدونه

حالا تو دست تو حلقه ست، دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه میبینم یا دروغ بود همه حرفات

بله رو بگو گل من تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی

حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی من اما موندم تو زیر قولت روی حرفام

برو خوشبخت شی عزیزم تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی

بله رو بگو گل من بگو و شرشو بکن
منو زندگی بی تو باورم نمیشه اصلا

داره سردم میشه کم کم خیسه ازاشکام لباسم
همه گریه هامو کردم اشکی هم نمونده واسم

میزنم بیرون از اینجا بله رو میگی نباشم
میرم اون بیرون یه گوشه دست به دامن خداشم
دست به دامن خداشم

بله رو گفتی تموم شد دیگه این آخره کاره
هی میخوام بگم مبارک ولی بغضم نمیزاره

هق هقم تبریک من بود من واسه تو گریه کردم
قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم

امشب تو جشنت عزیزم نمیدونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن تورو واضح تر میدیدم

دیگه چشمام نمی بینه دستمم نمی نویسه
دلخوشیم همین یه نامه ست گرچه اینم خیس خیسه

آخرین جمله ی نامه ام اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم
... ادامه
...
...
گمانم من شمارادوست...
حسی غریب وآشنارادوست...
نه!نه!
چه میگویم
فقط اینکه...
آیاشمایک لحظه مارادوست؟
منظورمن اینکه شمابامن...
من باشمااین قصه هارادوست...
ای وای!
حرفم این نبوداما
سردم شده
آب وهوارادوست...
ازدورمی آیدصدای پا
حتی همین پاوصدارادوست...
اینباردیگرحرف خواهم زد
........گمانم من شمارادوست......
{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
دیدگاه · 1392/07/1 - 20:19 ·
7
MahnaZ
MahnaZ

يك روز ، وقتي به خانه برگشت، پشت در اي را ديد
كه نه داشت و نه ي روي آن بود. فقط و روي پاكت نوشته شده بود.
او با تعجب را باز كرد و نامه ي داخل آن را خواند: « ، امروز به ي تو مي آيم
تا تو را كنم . با ، » همان طور كه با دستهاي لرزان را روي ميز مي گذاشت،
با خود فكر كرد كه چرا مي خواهد او را كند؟ او كه آدم مهمي نبود.
در همين فكر ها بود كه ناگهان را به ياد آورد و با خود گفت:
«من، كه چيزي براي ندارم.» پس نگاهي به انداخت.
او فقط 5 دلار و 40 سنت داشت. با اين حال به سمت رفت و يك و خريد.
وقتي از بيرون آمد، به شدت در حال بود و او عجله داشت
تا زود به خانه برسد و را حاضر كند. در ، و را ديد كه از .
به گفت: « ، ما و نداريم. بسيار است و هستيم.
آيا امكان دارد به ما كنيد؟» جواب داد: « ،
من ديگر ندارم و اين ها را هم براي خريده ام.»
گفت: « ، » و بعد را روي هاي گذاشت
و به حركت ادامه دادند. همانطور كه و در حال شدن بودند،
شديدي را در احساس كرد. به سرعت دنبال آنها دويد: «آقا، خانم، خواهش مي كنم صبر كنيد»
وقتي به و رسيد، سبد را به آ‎نها داد و بعد را در آورد و روي هاي انداخت.
از او كرد و برايش كرد. وقتي به رسيد،
يك لحظه شد چون مي خواست به بيايد و او ديگر چيزي براي از نداشت.
همانطور كه در را باز مي كرد، ديگري را روي ديد. را برداشت و باز كرد:
« ، از و ، با ،
... ادامه
صوفياجون
d22389128543d8aedbaf04a43b412686_500.jpg صوفياجون
iman
iman
مردونگی یعنی چی…؟ ! ریش و سبیل و بدن قوی هم هیچکدوم نشون مردونگی نیست…! پس مردونگی چیه…؟

مردونگی یعنی وقتی با زنت میری بیرون هوا یخ میکنه کاپشن خودت رو بندازی رو دوش زنت و خودت سگ لرزه بزنی از سرما و با دندونایی که از سرما داره تریک تریک به هم میخوره بگی من سردم نیست…!
...
یعنی وقتی هندونه میاری خونه چاقو رو فرو میکنی توی شکمش قاچ میکنی اون گل هندونه رو بزنی سر چاقو بدی زنت بخوره کیف کنه…! مردونگی یعنی گوشتای توی خورشت رو بذاری برای زن و بچه ات و خودت به لپه ها قناعت کنی…! که اگه زنت باز یه تکه از گوشتای خودش رو میذاره گوشه بشقابت تو اون رو نخوری باز تکه تکه کنی بذاری برای بچه هات…! این مردونگیه داداش…!

مردونگی یعنی وقتی کله پاچه درست میکنی با نون سنگک لقمه بگیری نمک بزنی بذاری دهن زن و بچه ات …! یعنی وقتی غذای همسرت شور شده بخوری و دم نزنی و وقتی ازت میپرسه که شور شده یا نه ؟ بهش بگی نه…! خیلی هم خوبه….!خوش نمکه…!
... ادامه
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
ﺳﺮﺩﻡ ﺷﺪ، ﭘﺎﺷﺪﻡ ﮐﻮﻟﺮ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ !!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻮﻟﺮ، ﮐﺎﺭ ﺑﺎﺑﺎﻫﺎﺱ !!
ﺷﮏ ﮐﺮﺩﻡ ! ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺷﺪﻡ؟؟؟؟
ﺑﻌﺪ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻪ؛
ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ،
ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻣﺮﮒ
بعد که آروم شدم یادم اومد اصلا دوست دختر ندارم{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}{-11-}
دیدگاه · 1392/05/21 - 22:09 ·
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
چشم هایم را میبندم

حس روزهایی که نیستی برایم سنگین میشود

و مرور لحظه هایی که بودی شوق زیر پوستم میدواند

نمیخواهم

این ساعت های دلگیر را به هیچ وجه نمیخواهم

نمیخواهم با خاطراتت سرگرم شوم

دیگر خودت را هم نمیخواهم..از تو هم دلسردم

من فقط یک چیزی شبیه به آرامش میخواهم که بتواند

لحظه های زخم خورده ام را التیام بخشد

چیزی شبیه به آرامش که این روزها کمیاب است

من هنوز همانم

همان دختر مغروری که همیشه بهترین و نادر ترین چیزهارا برای خود میخواست

حالا آرامش را میخواهم....

....ومیدانم که اینبار محال است پیدایش کنم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/15 - 14:13 ·
3
Mostafa
Mostafa
متن ترانه رطب فرزین
غزل
غزل
متن آهنگ جشن تنهایی شهاب رمضان آلبوم جشن تنهایی


زمستون زیر ابراست ، همین ابرای تیره
همین روزاست اونم ، با من گریه‌ش بگیره
پر از روزای بی تو ، پر از روزای سردم
میدونی چند تا پاییز ، بهارُ گریه کردم ؟

برای من که عشقُ تو چشم ِ تو شناختم
واسه من که خودم رو به دنیای تو باختم
تو رو دیدن میتونه بشه روز تولد
میشه چشاتُ دید و دوباره عاشقت شد

من از روزای بی تو دلم خیلی گرفته
تو نیستی جز تو با کی بگم از چی گرفته ؟
تو که واسه جدایی یه قلب سنگی داشتی
واسه تنهاییم ای کاش یه کم دلتنگی داشتی

برای من که عشقُ تو چشم ِ تو شناختم
واسه من که خودم رو به دنیای تو باختم
تو رو دیدن میتونه بشه روز تولد
میشه چشاتُ دید و دوباره عاشقت شد

__________________________________

ترانه سرا : امیر ارجینی
ملودی : شهاب رمضان
تنظیم : سیروان خسروی
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون


تازه از سفر رسیدم عزیزم اومدم هرجا که تو گفتی برم


خاطره های بد رو پاک می کنم واسه جبران خطاهام حاضرم


یادته اون شب تلخ رو گفتی نرو بی تو سردم


گریه می کردی ولی من باتو خداحافظی کردم


فکر می کردم تو نباشی همه چی خوب و قشنگه


تازه فهمیدم تو نیست یه پای عشقم می لنگه
خونه اتون رو پیدا کردم با یه ادرس قدیمی

ترسم اینه من بیام تو دیگه منو نبینی


کوچه تون پیگیر و خسته اس غصه داره


گل تو دستام از خجالت پاره پاره


از سکوت چه صدای ناله شنیدم


روی دیوار پارچه ی عشقی رو دیدم


تو رفتی خاطره ات اینجا مونده


این غفلت زندگیمو سوزنده


تو رفتی خاطره ات اینجا مونده


این غفلت زندگیمو سوزنده


تو ازم خواستی بمونم گفتی التماس می کنی


اگه برم تو می ری خودتو خلاص می کنی


گفتی که نرو عزیزم به تو عادت کرده ام


من نامرد بی احساس به دلت بد کردم


تو رفتی خاطره ات اینجا مونده


این غفلت زندگیمو سوزنده


تو رفتی خاطره ات اینجا مونده


این غفلت زندگیمو سوزنده


تو رفتی خاطره ات اینجا مونده


این غفلت زندگیمو سوزنده

{-35-}{-35-}شروین{-35-}{-35-}
LeilA
LeilA
يك خانم و يك آقا كه سوار قطاري به مقصدي خيلي دور شده بودند، بعد از حركت قطار متوجه شدند كه در اين كوپه درجه يك كه تختخواب دار هم ميباشد ، با هم تنها هستند و هيچ مسافر ديگري وارد كوپه نخواهد شد. ساعتها سفر در سكوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتني بافتن بود.

شب كه وقت خواب رسيد خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پايين را اشغال كردند. اما مدتي نگذشته بود كه خانم از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت:


زن:
- ببخشيد! ميشه يه لطفي در حق من بفرماييد؟
مرد:
- خواهش ميكنم!
زن:
- من خيلي سردمه. ميشه از مهماندار قطار براي من يك پتوي اضافي بگيريد؟
مرد:
- من يه پيشنهاد دارم!
زن:
- چه پيشنهادي؟
مرد:
- فقط براي همين امشب، تصور كنيم كه زن و شوهر هستيم.
زن:
- زن ريزخندي كرد و با شيطنت گفت:
- چه اشكال داره ، موافقم!
مرد:
- قبول؟
زن:
- قبول!
مرد:
- خب ، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو ، برو از مهماندار پتو بگير. يه ليوان چائي هم براي من بيار . ديگه هم مزاحم من نشو ........ !
... ادامه
نیلوفر
0.885514001286738533_Pixfa_Zoj_1.jpg نیلوفر
من...

به دنبال دستانی هستم که هیچگاه دست سردم را رها نکنند...

به دنبال قلبی هستم که جایی برای عشق آتشینم داشته باشد....

به دنبال دلی هستم که دروغ او رانشناسد....

چشمانی که چشمانم رابه خاطربسپارد.....

ولبانی که نامم رازمزمه کند....

به دنبال عشقی هستم که درآن جدایی معنایی ندارد.....

وگاه اگرازدلم رنجیدپاروی عشقش نگذارد......

من....

به دنبال سوارنشین اسب سپیدرویاهانیستم.....

تنهابه دنبال دلی هستم که مفهوم عشق را درک کرده باشد.
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/14 - 21:25 ·
3
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ