یافتن پست: #عجل

MahnaZ
589333_tVp8B4pB.jpg MahnaZ
!
مثل دیگر در پهنه نخواهد
شد،اما با تکرار بر ، را در
خود مى کنم.
... ادامه
iman
iman
ميگن مشروب آهسته آهسته انسان رو هلاک می‌کنه !
از شما چه پنهون ما نیز چندان عجله ای نداریم ...
به سلامتیتون‬
دیدگاه · 1392/07/4 - 00:18 ·
6
MahnaZ
MahnaZ


اوایل ترم بود.صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه.
چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون.
سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از پسرای آس و خوشتیپ کلاس جلو نشسته!
یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد!
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم:
کرایه ی آقارو هم حساب کنید!
پسره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه ...
اجازه بدین خودم حساب میکنم و این حرفا!
منم که عمرا این موقعیتو از دست نمیدادمو کوتاه نمی اومدم!
می گفتم به خدا اگه بزارم!تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده!
همه شم میدیدم نیشِ راننده بازه! خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم،
بعدش گفت : چطوره با این پونصدی کرایه ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟!
یهو انگار فلج شدم.آخه پول دیگه ای نداشتم!
الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت کشی تابلوُ که دیدم آقای خوشتیپ
کرایه ی جفتمونو حساب کرد!ولی از خنده داشت میترکید! :|
داشت گریه ام می گرفت که اس.ام.اس داد و گفت:
پیش میاد عزیزم ناراحت نباش! موافقی ناهارو با هم بخوریم؟!
حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم! :(
خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم : باشه !!
این شد که ما چند ماهه باهم دوستیم
ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو " " سیو کرده ..!
MahnaZ
MahnaZ

يك روز ، وقتي به خانه برگشت، پشت در اي را ديد
كه نه داشت و نه ي روي آن بود. فقط و روي پاكت نوشته شده بود.
او با تعجب را باز كرد و نامه ي داخل آن را خواند: « ، امروز به ي تو مي آيم
تا تو را كنم . با ، » همان طور كه با دستهاي لرزان را روي ميز مي گذاشت،
با خود فكر كرد كه چرا مي خواهد او را كند؟ او كه آدم مهمي نبود.
در همين فكر ها بود كه ناگهان را به ياد آورد و با خود گفت:
«من، كه چيزي براي ندارم.» پس نگاهي به انداخت.
او فقط 5 دلار و 40 سنت داشت. با اين حال به سمت رفت و يك و خريد.
وقتي از بيرون آمد، به شدت در حال بود و او عجله داشت
تا زود به خانه برسد و را حاضر كند. در ، و را ديد كه از .
به گفت: « ، ما و نداريم. بسيار است و هستيم.
آيا امكان دارد به ما كنيد؟» جواب داد: « ،
من ديگر ندارم و اين ها را هم براي خريده ام.»
گفت: « ، » و بعد را روي هاي گذاشت
و به حركت ادامه دادند. همانطور كه و در حال شدن بودند،
شديدي را در احساس كرد. به سرعت دنبال آنها دويد: «آقا، خانم، خواهش مي كنم صبر كنيد»
وقتي به و رسيد، سبد را به آ‎نها داد و بعد را در آورد و روي هاي انداخت.
از او كرد و برايش كرد. وقتي به رسيد،
يك لحظه شد چون مي خواست به بيايد و او ديگر چيزي براي از نداشت.
همانطور كه در را باز مي كرد، ديگري را روي ديد. را برداشت و باز كرد:
« ، از و ، با ،
... ادامه
maryam
maryam
سلام دوستای گلمم
میخوام لب تاپ بگیرم لدفا راهنماییم کنین
تا حدود 2500000 تومن
کارای سنگین هم نمیخوام انجام بدم
با تشکر از همتون{-35-}{-35-}{-35-}
ıllı YAŁĐA ıllı
5071cdf97523749b0c219e01d2ed3f4e.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
MahnaZ
86595007204514715581.jpg MahnaZ
یعنی یک / وعده ترمیم قلب یاس زار

یعنی / درهوای دیدن روی نگار

یعنی یه ء / می شود . . .؟

...
... ادامه
MahnaZ
49730167080705428809.jpg MahnaZ
چه !


بین هم، عزیز من، چه !



عجیب تر که چه ، نبودنت شده ، چه بی خیال نشستیم


نه نه


فقط نشسته و گفتیم: ...!

...
رضا
رضا
یه ویدئوی آموزشی فارسی برای برنامه نویسی دانلود کردم مدرس بسیار گرامی عجله داشت همه چیز رو با سرعت 1024 توضیح داد :)
MahnaZ
1375843438588142_thumb.jpg MahnaZ
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
یعنی هیچ وقت نذارید یه کامپیوتر بفهمه که عجله دارید.{-17-}
دیدگاه · 1392/05/30 - 07:08 ·
5
♥هـــُدا♥
LoVe (434).jpg ♥هـــُدا♥
خوشبختی هایم را با عجله در سرنوشتم نوشته بودند

بــد خـــط بود

روزگار نتوانست آنها را بخواند
دیدگاه · 1392/05/29 - 22:27 ·
6
MahnaZ
j8668_506141_g0Q7DAdcW.jpg MahnaZ
خدایا فرشتگانت گفتند آدم راخلق کردی که روی زمین خون ریزی وفساد کند.....
اکنون سربازان شیطان از میانمار گرفته تا پاراچنار ازبحرین تا عربستان واز فلسطین تا سوریه و........
مشغول خون ریزی وجنایت اند و مدعیان دروغین حقوق بشر
از عربهای سینه چاک دروغگوی طرفدار اهل سنت تا غرب متمدن که برای نجات یک گربه جنجال رسانه ای براه می اندازند
همه خموش ونظاره گر بدترین جنایتهای تاریخ بشر........
اما فرمودی که دراین میان خلیفه الله خلق میکنی آنچه فرشتگانت نمی دانستند
و حالا خدایا بقیه الله ات را بفریاد برسان

........
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
یارو ميره رستوران سوپ بخوره
سفارش ميده ولي خيلي طول ميکشه ،
ميبينه يکي اونور نشسته ،
يه کاسه سوپ جولوشه و داره سيگار ميکشه .
ميگه : جناب من عجله دارم ،
سوپ شمارو بخورم، سوپ من که اومد مال شما ...
سوپ رو که تا آخرش ميخوره
ميبينه يه مارمولک خشکي تهش چسبيده ! ... ...
هر چي خورده بود بالا مياره تو کاسه !
اون سيگاريه ميگه : تو هم ديديش؟ :)))
...
...
نامه هایی که برای آمدنت
انداختیم در”چاه جمکران”
رکوردنامه های”کوفیان”
رازد...
دعاکن
کوفی نباشیم
” مهدی جان ”....
اللهم عجل لولیک الفرج...
برای تعجیل درظهورحضرتش صلوات....
سهم شمایک صلوات...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/25 - 13:09 ·
6
مائده
40a02d0786a4.jpg مائده
نگاه ها به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد
و بر می گشت از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟
پاسخ داد با نوک خود آب روی آتش میریزم
گفتند: حجم آتش زیاد است
من نمتوانم آتش را خاموش کنم اما آب را می آورم تا آن هنگام که
خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟
پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد... .
ابراهیم زمان در چاه غیبت گرفتار است
اما بزودی یوسف زمان خواهد آمد.....
و مرا خواهند پرسید : و تو چه کردی ؟
زلال میشوم اما...
تو را
نمی بینم
Morteza
Morteza
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد !
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد !

دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستی نیست
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 11:47 ·
3
amir hossein
amir hossein
بعضیا رو خدا روشون کلی وقت گذاشته با فتوشاپ درست کرده
یه عده هم مثل من رو عجله ای با Paint ویندوز درست کرده
اینه عدل خدا؟
دیدگاه · 1392/05/24 - 00:37 ·
5
نگار
نگار
داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند ،
با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه !
تو کف مدیریت بحرانشم … :D
محمد
محمد
دوستان نمیدونمی عیدتون مبارک ،عید افتاده جمعه کاش ی عید دیگم میشد و ظهور حجت بن الحسن العسکری، برای ظهور آقامون صلوات...
MahnaZ
1375603035777532_large.jpg MahnaZ
صف میکـشند دلتـنگیـهای مـن

چـو دانـه هـای تسبـیح بـه نـخ کشیـده شـده

چـقدر بـگردانـم دانـه ها را

تـا تـو بیـایـی؟

_________________________

...
MahnaZ
97akxwt1pa59tnk8q5ar.jpg MahnaZ
خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین
خداحافظ ماه لحظه های افطار و سحر
خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت
خداحافظ ماه شب های نورانی قدر
. . . :: :: و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم اللهم عجل لولیک الفرج . . . :: ::
... ادامه
Morteza
Morteza
می‌گویند شخصی سر كلاس ریاضی خوابش برد. وقتی زنگ را زدند بیدار شد و با عجله دو مساله را كه روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت كرد و بخیال اینكه استاد آنها را بعنوان تكلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب برای حل آنها فكر كرد. هیچیك را نتوانست حل كند، اما تمام آن هفته دست از كوشش برنداشت. سرانجام یكی را حل كرد و به كلاس آورد. استاد بكلی مبهوت شد، زیرا آن‌ها را به عنوان دو نمونه از مسائل غیرقابل حل ریاضی داده بود.

نتیجه اخلاقی : هیچ دلیلی موجب ناامیدی نخواهد شد حتی امور غیر ممکن ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/17 - 12:37 ·
7
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ