یافتن پست: #نگاهی

مائده
مائده
چه سخت است
هم پاییز باشد..هم ابر باشد..هم باران!
هم خیابان خیسی باشد
اما
نه تو باشی!نه دستی برای فشردن...
نه پایی برای قدم زدن باشد
"و نه نگاهی برای زل زدن..."
... ادامه
ParNiyA
1315780079_5.jpg ParNiyA
همیشه عاشق رنگهای شاد بودم
ولی با دیدن چشمانت
سیاهی زیباترین رنگ روزگارم شد...
...
مرگ.jpg ...
یه روز
خودم ودلم
عاشق یکی ودلش
شدیم
ولی اون
خودم ودلم رو
ازخودش و
دلش
روند...
دیروز
بایه دسته گل اومددیدنم{-35-}
بایه نگاه مهربون{-26-}
نگاهی که سالها
ازم دریغش میکرد{-59-}
گریه کردوگفت:{-31-}
دلش برام تنگ شده{-38-}
دستاش روروی
صورتم میکشید
دستایی که بهم آرامش میداد...
ولی من فقط
نگاش کردم{-60-}
چون کاری نمیتونستم بکنم
فقط وقتی رفت
سنگ قبرم
ازاشکاش خیس شده بود{-48-}
شهرزاد
شهرزاد
خدایا دراین آشفته بازارکمک کن تا دلم بلرزد به نگاهی که بیارزد
دیدگاه · 1392/08/5 - 19:07 ·
11
♥هـــُدا♥
1.PNG ♥هـــُدا♥
دلی که بردی.......
نگاهی که دزدیدی....
احساسی که پژمردی....
دستانی که گرفتی......
نان و نمکی که خوردی ......
حتی نمکدانی که شکستی ....
همه .....حلالت باشد!
جز .........
" لرز دلم در اولین بوسه"
حرامت باشد لحظه ای که مرا به گناه عادت دادی.....!
... ادامه
MahnaZ
71183467532328849761.gif MahnaZ
نگاهی طنز به و
Mostafa
a (16).jpg Mostafa
چه جوری رفتن اونجا آخه :|
رضا
69253942c31af31e12fba2cdbf001c1029edf0b5 رضا
هنگ کرده از دست اینا {-49-}
ıllı YAŁĐA ıllı
a (10).jpg ıllı YAŁĐA ıllı
شخصی به حکیمی گفت:
مرا نصیحتی کن تا در سختی ها کمتر به من سخت بگذرد…
حکیم گفت:
کف دستت این جمله رو بنویس
هر وقت مشکلی داشتی یه نگاهی بهش بکن…
... {-41-}
صوفياجون
صوفياجون
کن

.

شب سلیس است

و یکدست

و باز.

شمعدانی ها

و صدادارترین شاخه فصل

ماه را می شنوند.

پلکان جلو ساختمان

در فانوس به دست

و در اسراف نسیم



گوش کن

جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.

چشم تو زینت تاریکی نیست.

پلک ها را بتکان

کفش به پا کن

و بیا.

و بیا تا جایی

که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیر شب اندام تو را

مثل یک قطعه آواز به خود جذب کند.

پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت:

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است.

{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}
صوفياجون
thumb_HM-2013445016680023161380045047.8752.jpg صوفياجون
{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}{-35-}{-23-}{-23-}{-23-} . او با خط بچگانه نوشته بود: صورتحساب: کوتاه کردن چمن باغچه ۵ دلار مرتب کردن اتاق خوابم ۱ دلار مراقبت از برادر کوچکم ۳ دلار بیرون بردن سطل زباله ۲ دلار نمره ریاضی خوبی که امروز گرفتم ۶ دلار جمع بدهی شما به من: ۱۷ دلار مادر که به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب او این عبارات را نوشت: بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی، هیچ بابت شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم، هیچ بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی، هیچ بابت غذا، نظافت تو و اسباب بازیهایت، هیچ و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی من به تو هم هیچ است. وقتی پسر آنچه را که مادرش نوشته بود خواند، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد، گفت: . آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلا به طور کامل پرداخت شده!‬ ♥
صوفياجون
thumb_HM-2013552062539326181379789636.7506.jpg صوفياجون
{-41-}{-41-}{-41-}{-35-}
از پرسید : آیا من نیز چون زیبایم ؟ پسر گفت : نه ، نیستی دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از را تا به من بدهی ؟ پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام گریه خواهی کرد ؟ پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم دختر با دلی از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس چشمانش را میکرد اما پسر دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت : تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار از آن هستی من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم
MahnaZ
MahnaZ
صوفياجون داستان شروع شد....
و ها
...
...
دندانپزشک
آخرین دندان گرگ راکشید
نگاهی به صورت گرگ انداخت
وپوزخندی زد...!
گرگ زیرلب گفت:
بخند...
اینست
عاقبت گرگی
که عاشق گوسفندی شده باشد..
{-60-}
دیدگاه · 1392/07/1 - 19:45 ·
7
iman
iman
از من پرسید امروز میخوام تکلیفمو مشخص کنی ...

یا من یا سیگار؟؟؟

نگاهی به سیگار توی دستم کردم که انگار سوختنش شدت گرفته و داره بهم میگه

عشقت مهمتره ...

یه پک دیگه زدم ... نگاش کردم و گفتم ... خداحافظ
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/1 - 15:47 ·
7
MahnaZ
MahnaZ
یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!!
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
باستان شناس می شوم

چشم هایت نگاهی قیمتی دارد
MahnaZ
158425.jpg MahnaZ
روزی متوجّه شد را در گم کرده است.
معمولی امّا با ای از و بود.
بعد از آن که درمیان بسیار جستجو کرد و آن را نیافت
از گروهی که در بیرون مشغول بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند
ای دریافت نماید. به محض این که مطرح شد
به درون هجوم آوردند وتمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم پیدا نشد.
از بیرون رفتند و درست موقعی که از ادامۀ شده بود،
نزد او آمد و از وی خواست به او دیگر بدهد.
نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی به نظر میرسد."
پس را به به درون فرستاد.
بعد از اندکی در حالی که را در دست داشت از بیرون آمد.
از طرفی شد و از طرف دیگر گشت که چگونه از آنِ این شد.
پس پرسید، "چطور شدی در حالی که بقیه ماندند؟"
پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی نشستم
و در دادم تا را شنیدم و در همان جهت کردم و آن را ."
وقتی که در باشد بهتر از که پر از است فکر میکند.
هر روز اجازه دهید شما اندکی یابد و در قرار گیرد
و سپس ببینید چقدر با به شما خواهد کرد خود را آنطور که مایلید و بخشید.
iman
iman
زن به شوهرش:تو هیچ وقت منو دوست نداشتی
مرد یه نگاهی به بچه هاش کردوگفت پس من اینها رو از گوگل دانلود کردم؟‬
♥هـــُدا♥
images.jpg ♥هـــُدا♥
از این همه احساس
یک عالمه حسرت به من دادی
و خود
در بی نگاهی یک آینه
پنهان شدی
می دانی چرا
قاصدک را دوست دارم؟
چون نه از تو
بلکه از امید آمدنت
خبر می آورد
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/27 - 14:13 ·
8
...
...
آدمهاآنقدرزودعوض میشوند
آنقدرزودکه فرصت نمیکنی
به ساعتت
نگاهی بیندازی
وببینی چنددقیقه بین دوستی ها
تادشمنی هافاصله افتاده است...{-60-}
دیدگاه · 1392/06/26 - 15:16 ·
4
MahnaZ
انسان 1.jpg MahnaZ
گفت : میکنم!
گفنم :کدام را؟
را؟
را؟
اما را؟
حالا من هیچ !جواب این را میدهی؟
نگاهی به کرد و گفت:چه شده ای!!
گفتم : میکنی؟
گفت: کدام را؟؟؟؟؟!!!
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ