یافتن پست: #گلوش

رضا
رضا
صدای گربه از بیرون اومد یه جوری ناله کرد فکر کردم چیزی تو گلوش گیر کرده داره می میره رفتم بیرون دیدم رو دیوار هست منو نگاه میکنه شروع کرد به میو میو گربه داغون .
... ادامه
شهرزاد
Screenshot_۲۰۱۶-۰۱-۰۵-۱۰-۴۷-۵۵-1.png شهرزاد
...
Mohammad
GvXZTo7u4p.jpg Mohammad
{-29-}
bamdad
bamdad
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …

{-109-}
Mostafa
Mostafa



توی خونه روی دیوار یه تفنگه سر پُره
داغ جنگلا رو میشه روی قندافش دید
آره یه تفنگه سر پُر و فراری از شکار
که میشه از تو گلوش صدای شلیکو شنید..
یه تفنگه پیر و کهنه یه تفنگه بی جواز
که دلش رو برده زوزه های زخمیه یه گرگ
عمریه که بوی باروتو نفس نمیکشه
تنها شاهده نفس کشیدنه پدربزرگ..

توی خونه روی دیوار
یه تفنگه سر پُره
منم آخرین گوزنی
که گلوله میخوره
توی خونه
روی دیوار
یه تفنگه سر پُره
منم آخرین گوزنی
که گلوله میخوره..

خسته از روزای غمگینه بدون ِ دفاع
خواب رفته مثل آتیش زیر خاکستر داغ
یه تفنگی که مثه ، یه مرد گریه میکنه
شبو با روح پرنده های مُرده تو اتاق..
با دوتا میخه سیاه مونده رو دیواره سفید
تو سر هردوی ما وسوسه ی آزادی
خیلی وقته بوی خون خونه رو پُر کرده و من
خیره ام به آخرین ارثیه ی اجدادی…

توی خونه روی دیوار
یه تفنگه سر پُره
منم آخرین گوزنی
که گلوله میخوره
توی خونه
روی دیوار
یه تفنگه سر پُره
منم آخرین گوزنی
که گلوله میخوره..

7text.ir
... ادامه
zahra
zahra
آهای آقا پســـــــــری که وقتی نمیتونی دختـــــری رو بدستش بیاری
بهش میگی آبجـــــیم شو...
آره داداش با توام این رسمش نیست اون دختر با هزار امید آبجـیت میشه
آبجــیت میشه تا حرفایی رو که به داداش واقعیش نمیتونه بزنه به تو بزنه
آبجـــــیت میشه تا درد و دلای خودشو به تــــو بگه
آبجــیت میشه تا وقتی نمیتونه با کسی حرف بزنه وقتی بغض تو گلوشه
و نمیتونه داد بزنه بیاد و تو آرومــــش کنی
اگه قبول میکنی که داداشــش باشی باید مثه آبجــــی خودت مراقبش باشی
نـــــزاری آزاری از کسی ببینه
اینا نصیحــت نیسحرفایه دلمــه تو این چن وقتــه که اومدم نــــــت
اینقدر ازیـــن چیزا دیدم که دیگه...
داداشــای گــــلم نکنین این کارارو هیچ فک میکنی اون دختـــــری که
آبجـــــــــــیت شده چقد روحش لطیفه؟
هیچ میدونی وقتی بهش بعد یه مدت پیشنهاد رفاقت میدی اون چه حالی میشه؟
هیچ میدونی اگه نتونه جواب رد بده چون داداششی واسش عزیزی
چه حالی پیدا میکنه همه اینارو میدونی و بعد اسم خودتو میزاری مـــرد
... ادامه
...
...
ıllı YAŁĐA ıllı
7تاحمدبه نیت سلامتیت خوندم..
من خودم خیلی میترسم خوانواده خودم آب میپره توگلوشون سرفه میکنن دست وپاموگم میکنم میرم سریع آب میارم میزنم پشتشون...
حمدوآیت الکرسی میخونم تابرطرف شه ایشالا..
mostafa AZ
mostafa AZ
ب سلامتیه اونیکه میبینه عشقش واسه یکی دیگه میخنده!امابغض گلوشوقورت میده ومیگه:بی معرفت چقدرقشنگ میخنده..
NEGAR
NEGAR
ینی الان وضعیتی شده که چشم اون دسته از خانوما کهپوتین خریدن (تا زیر گلوشون) بیشتر به آسمونهتا اون کشاورزایی که نگران محصولاتشونن ..!
دیدگاه · 1392/09/24 - 16:03 ·
7
صوفياجون
صوفياجون
سلوووووو منم اوووومدم یعنی بودم هستم و دارم الان {-185-} سوپ جو میل میفرمایم بفرمایین ببخشید تعارف نکردما {-185-}{-185-} در ضمن امروز مامانم رفته شهسوار خونه خواهرم حاله خوب نبود {-190-}{-109-} و بد تر از اون اینه که من باید از فردا ناهارم درست کنم یعنی دوباره بشورم و بسابم و یخ حوض بشکنم {-184-} {-251-} {-122-}
mastane44
mastane44
دوستم گلوش چرک کرده بود پرسید چیکار کنم ؟

خواستم بگم آب نمک قرقره کن حواسم نبود ..

گفتم آب قند قرقره کن !!...

بنده خدا یه هفتس کلا نمیتونه صحبت کنه ...

دکتر گفته مجرای تنفسیش شکرک بسته ..
... ادامه
Mostafa
Mostafa
را و :

را و کرد، سرش را و خودش را تا میز و با گفت : ؟
معلم که از هایش می زد، به چشمهای و دخترک شد و داد زد: (#چند مشقاتو و رو و نکن ؟ ها؟
رو می خوام در بچه ی بی باهاش کنم )
را کرد… را به داد و گفت :
میدن… میشه مامانم رو کنیم که دیگه از نیاد… میشه برای بخریم که شب تاصبح گریه نکنه… اونوقت…
اونوقت داده اگه موند برای من هم یه که من دفترهای رو نکنم و بنویسم…
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم…
معلم صندلیش را به سمت چرخاند و گفت : سارا…
و کاسه چشمش روی شد…
... ادامه
Morteza
Morteza
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش
را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز
معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟معلم که از عصبانیت
شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد
و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره
نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی
بی انضباطش باهاش صحبت کنم ))دخترک چانه لرزانش را جمع کرد ...
بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :خانوم ...مادم مریضه ...
اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن ... اونوقت میشه مامانم
رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد ...اونوقت میشه برای
خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه ... اونوقت ...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من
دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم ... اونوقت قول می دم
مشقامو بنویسم ...معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت :
بشین سارا ...و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...
... ادامه
ABOLFAZL
ABOLFAZL
ﺍﻣروز ﺑﺰﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﺮﺩ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺎ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻭﻥ ﻧﺘﻮﻧﺴﺖ ﺩﺭﮐﻤﻮﻥ ﮐﻨﻪ
ﺭﻓﺖ ﺗﻨﻬﺎﻣﻮﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮕﻪ
ﺍﻭﻥ ﺣﺘﯽ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﻓﮑﺮﻡ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﻋﮑﺴﺶ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﻣﯿﮕﯿﻢ ﺑﯽ ﺷﺮﺭﺭﺭﺭﻑ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺑﻮﺩﻡ
ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﯼ؟؟؟
ﺟﻮﻧﻤﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ
ﮐﯽ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻪ
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺘﻮ ﺑﺴﺘﯽ ﺑﻬﻢ ﺣﺘﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺪﺍﺩﯼ
ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﮔﻠﻮﺷﻮﻥ ﺑﻐﺾ ﺷﺪ
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ....
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/27 - 19:46 ·
9
Reza Babaei
1212.jpg Reza Babaei
یکی از فانتزیامم اینه بدونم اونایی که کرم عصاره حلزونو واسه طراوتو شادابی پوستشون
استفاده میکنن اگه روزی خمیر دندون عصاره کرم خاکی جهت جلو گیری از پوسیدگی دندونا هم
به دست کارشناسان ایرانی تولید بشه آیا حاضر به استعمال آن هستن؟!
.
.
.
از مهمترین مزیتهای زندگی در کانون گرم خانواده نسبت به زندگی مجردی
تقسیم پشه ها بین اعضای خانوادست
.
.
.
از اونجایی که میگن: آدما رو باید تو سفر شناخت
پس چرا ماه عسل رو یه وقتی گذاشتن که کار از کار گذشته؟
خو قبلش بذارین ملت نادم از سفر برنگردن
.
.
.
دوستم گلوش چرک کرده بود پرسید چیکار کنم؟
خواستم بگم آب نمک قر قره کن حواسم نبود گفتم آب قند قرقره کن
بنده خدا یه هفتس کلا نمیتونه صحبت کنه
دکتر گفته مجرای تنفسیت شکرک بسته
.
.
.
قهر، قهر فردا میریم تو منقل!!
آشتی، آشتی فردا میریم تو کشتی!!!
ینی عجب چیزایی میگفتیما تو طفولیت
رابطه قهر کردن و منقل لامصب منو ول نمیکنه
.
.
.
من موندم این صدای پشه ها واقعا صدای بال زدنشونه …
یا لوس بازیشونه …
دارن با دهنشون صدای هلیکوپتر در میارن!!!
به قیافش نمیخوره این صداها!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/2 - 11:56 ·
7
peyman
Persiancamp.com (04).jpg peyman
مشب بزنیم به سلامتیه
اونی که دوستش داشتیم
نفهمید درک نکرد شاید ما خوب نبودیم
شاید اون نتونست درکمون کنه
رفت تنهامون گذاشت دلمون براش تنگه
اون حتی بهمون فکرم نمیکنه عکسش رو نگاه میکنیم
میگیم بی شرررررف من که عاشقت بودم
چرااااااا باید بری جونمم برات میدادم
کی میتونه برات مثل من باشه
اما تو چشمتو بستی, بهم حتی فرصت ندادی
بیخیال به سلامتی اونایی که حرف تو گلوشون بغض شد
سلامتی اونی که رفت بی خداحافظی...
... ادامه
iman
iman
سلامتی سیگارم که تا می بینه حالم بده آتیش می گیره …
سلامتیه اونایی که ترجیح میدن یک حقیقت نابودشون کنه تا اینکه یک دروغ الکی آرومشون کنه !
سلامتیه اونایی که الان دلشون گرفته از تجربه تلخشون و تنها موندن با هزار تا اما و اگر !
به سلامتی همه اونایی که حالشون خوب نیست اما می خندن که حال بقیه گرفته نشه.
به سلامتی کسی که عاشق دریا بود اما قایق نداشت
به سلامتی کسی که دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت
به سلامتی کسی که زجر کشید اما ضجه نزد
به سلامتی کسی که زخم داشت ولی ناله ای نکرد
به سلامتی کسی که نفس میکشید اما همنفس نداشت
به سلامتی کسی که خندید ولی غمش را کسی نفهمید !
به سلامتی کسی که بهش زنگ میزنی، خوابه ولی واسه این که دلت رو نشکنه میگه خوب شد زنگ زدی باید بیدار میشدم !
به سلامتی اون سربازی که تو پادگان از شدت دلتنگی شامش از گلوش پایین نمیرفت ولی عشقش تو رستوران داشت با یکی دیگه شام میخورد…..
به سلامتی اون پسر بچه ای که این شب جمعه ای میبینه تمام دوساشون دستشون تو دست باباهاشونه اما اون تنهاست زیر لب میگه برم بهشت زهرا تا بابام تنها نمونه
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/24 - 19:13 ·
5
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1306993209230759_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
ای جانم{-59-}{-59-}
شهرزاد
شهرزاد
معلم عصبي ، دفتر را روي ميز کوبيد و داد زد : سارا...؟
دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پايين انداخت و خودش را تا جلوي ميز معلم کشيد و با صداي لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانيت شقيقه هايش مي زد ، به چشمهاي سياه و مظلومدخترک خيره شد و داد زد :
چند بار بگم مشقاتو تميز بنويس و دفترت رو سياه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو مياري مدرسه مي خوام در مورد بچه ي بي انظباطشباهاش صحبت کنم :|
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم... مادرم مريضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق ميدن... اونوقت ميشه مامانم رو بستري کنيم که ديگه از گلوش خون نياد... اونوقت ميشه براي خواهرم شير خشک بخريم که شب تاصبحگريه نکنه... اونوقت... اونوقت قولداده اگه پولي موند براي من هم يه دفتر بخره که من دفترهاي داداشم رو پاک نکنم و توش بنويسم...
اونوقت قول مي دم مشقامو تمييز بنويسم...
معلم صندليش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشين سارا...
و بی آنکه کسی ببیند اشک میریخت...
صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ