یافتن پست: #مطمئن

LeilA
LeilA
...
چرا نیستی؟
چرا زده ب سرت؟
چا پستاتو حذف کردی؟
صوفياجون
عکس۰۴۲۰.jpg صوفياجون
...
روییده شده در سنگ {-57-}{-57-}{-39-}
رضا
رضا
شهریار باید بهم شیرینی بده {-7-}
MahnaZ
sien5eO_511.jpg MahnaZ
آمد و من باز نشدم، حاجی معتکف نشدم، همه گشتند
و دل من هست ، باز هم شکر که پیش همه نشدم ...
مطمئن باش ، حرفهایت هرچند تکراری باشد
یکی هست که به آنها گوش میدهد آن کسی نیست جز
بر که را به و می دهد . . .
... ادامه
Majid
Sirus-Big-03.jpg Majid
نمیگم چی؟ میگم کی تو سرت بود؟ یهو دستامو محکمتر گرفتی

تو بودی همه دارو ندارم، چی شد هستیمو آخر سر گرفتی

توی قانون احساسم شدیدا، همین راهی که تو میری خلافه

حالا تنها نشون از من همینه، دوسه تا آدرسو خطی که آفه

مطمئنم یه روزی میفهمی با من چه کردی

سر حرفت باش عزیزم برنگردی

اگه برگردی میبینی من به گریه هات میخندم

در این خونه که بازه، در قلبمو رو به تو میبندم

بعد این همه زندگی باز تو باهام سردی

خدا لعنتت کنه وابستم کردی (2)

حالا که حرفاتو اینجا کشیدی، چرا پس مهلت دفاع نمیدی؟

تو که رفتی ولی ای کاش بودی یه بارم عاشقی رو می چشیدی!

چقد گفتم نرو دورت بگردم، بمونو مرهمی شو روی دردم

حالا که غسل کامل کرده چشمام، منم از باتو بودن توبه کردم

یادت باشه که بعد چند وقت اگه تنها شی

حرف قلب من اینه نمیخوام باشی

درد من شدی بگو حالا با کی همدردی

خدا لعنتت کنه وابستم کردی

بعد این همه زندگی باز تو باهام سردی

خدا لعنتت کنه وابستم کردی (2)
... ادامه
Mostafa
Mostafa
علت‌یابی درست!
MahnaZ
khoda.jpg MahnaZ
... ادامه
Mostafa
vJ73.jpg Mostafa
سحر قریشی و مادرش
iman
iman
صبر

یک زندانی خطرناک که ابد گرفته بود از زندان فرار می کنه و برای فراهم کردن پول و لباس وارد خونه مردی می شه . اتفاقأ همون موقع مرد با زنش تو تخت خواب بودن، مرد فراری طرف رو از کنار زنش بلند می کنه و چند متر دورتر دست و پاش رو به یک صندلی می بنده و بعد به طرف زنش می ره و او را هم به تخت می بنده و بعد لبهاش رو از پشت به گردن زن نزدیک می کنه و بلافاله به طرف دستشویی می ره. مرده در حالی که شدیدأ ترسیده بود، به زنش می گه این و یارو از زندان فرار کرده و سالهاست رنگ زن رو ندیده! اونجوری که گردنت رو بو می کرد و می بوسید، معلومه که از خودش بیخود شده، اگر بتونی کمی بیشتر معطلش کنی و دلش و بدست بیاری شاید خدا بخواد و کمک برسه، شجاع باش و مطمئن باش چون برای حفظ جون ماست خدا گناهی پامون نمی نویسه ‌و با بغض ادامه داد صبور و شجاع باش .
زنش به آهستگی جواب داد: نه گردنم رو بو نمی کرد ،داشت زیر گوشم می گفت شانس آوردی من به زنها گرایشی ندارم ولی برعکس از شوهرت خیلی خوشم آمده، وازلین کجاست؟ منم گفتم تو حمومه رفت وازلین و بیاره، خدا به تو طاقت و صبر و تحمل عطا کنه، شجاع باش
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/6 - 00:03 ·
6
iman
iman
دقت کرده بودین این جمله تنها جمله ایه که اگه

برعکسش کنی بازم همون معنی رو میده :

"امید آشنایان شادی ما"!


جان من حال کردی؟
ینی از من باهوش تر تونستی توای مملكت پیدا كنی....

نمتونی دیگه مطمئنم !!!

من باید برم برای ناسا کار کنم :))))
صوفياجون
داررررررررررررموش.jpg صوفياجون
اگه گفتین این ؟؟؟؟؟؟؟؟
ıllı YAŁĐA ıllı
a (26).jpg ıllı YAŁĐA ıllı
این لامصب…

با روح و روان آدم بازی میکنه...

یعنی داغونشم!

{-197-}{-185-}{-197-}
Noosha
images.jpg Noosha
زن بسیار عجیبی که جای غذا شن و ماسه میخورد
همه ما افرادی بسیار زیادی را می‌شناسیم که خوردن غذا را بسیار دوست دارند و مهمترین سرگرمی آنها خوردن می‌باشد اما مطمئنا کسی را ندیده‌اید که عاشق خوردن شن باشد.
در مورد این زن که اقدام به خوردن شن و ماسه می‌کند اطلاعات زیادی وجود ندارد تنها اینکه این خانم در یکی از روستاهای روسیه زندگی می‌کند.
نکته جالب این هستش که این خانم در انتخاب شن و ماسه دقت بسیار زیادی می‌کند و با وسواس خاصی این مواد را تهیه می‌کند.
... ادامه
...
...
مطمئن باش وبرو...
ضربه ات کاری بود...
دل من سخت شکست...
وچه زشت
به من وسادگیم خندیدی...
وبه این قلب یتیم
که خیالم میگفت:
تاابدمال توبود
توبرو
تاراحت تر
تکه های دل خودراآرام
سرهم بندزنم...
... ادامه
zahra
zahra
سلام بچه ها{-41-}
یه سوال خیلی مهم
من روی گوشیم ویچت رو نصب کردم. بنا به دلایلی اون رو حذف کردم. الان دوباره نصبش کردم. ولی وقتی می خوام واردش بشم برام کد فعال سازی رو نمی فرسته
تو رو خدا کمکم کنید
{-35-}{-35-}
MahnaZ
MahnaZ
ﻗﺒﻼ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﻡ ﻫﻤﺶ ﺗﻜﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺍﻻﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ … ﺍﻻﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ !
ﻻﻣﺼﺐ ﺭﻭﺯﻫﺎﻡ ﻫﻤﺶ ﻛﭙﻲ-ﭘﻴﺴﺖ ﻣﻴﺸﻪ !!!
... ادامه
amir hossein
amir hossein
من مطمئنم یه روز یخچال از من انتقام میگیره
و هر نیم ساعت یه بار میاد در اتاقمو باز میکنه،
چند دقیقه بهم خیره میشه بعد دوباره درو میبنده !
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/27 - 22:53 ·
6
iman
iman
ميدوني روس ها به سيب زميني چي ميگن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ميگن سيب زميني
البته ب زبون خودشون ولي مطمئنم ترجمش همين ميشه :|
دیدگاه · 1392/06/27 - 16:32 ·
6
iman
iman
دیالوگ دختر و پسری که کنارم نشسته بودن تو سینما:
+دختره نباید اعدام بشه هق هق
-پسره: عزیزم من مطمئنم اعدام نمیشه
+قول میدی؟
-آره گلم بوس بده حالا :| :)))))))))
ıllı YAŁĐA ıllı
375f287f506413212c06908a2a24f51c.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
نيس؟؟؟؟؟؟؟ {-137-}
شهرزاد
شهرزاد
نظرﺗﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻦ ﭼﯿﻪ ؟
۱- ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﻢ
۲- خیلی ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﻢ
۳- ﻋﺎﻟﯿﻢ
۴- ﻓﻮﻕ اﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﻡ
۵- ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ
تورو خدا ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ، ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﭘﺬﯾﺮﻡ {-7-}
Majid
Majid
میدانم هرچیزی که اتفاق می افتد دلیلی دارد،

اما گاهی آرزو می کنم که کاش می دانستم آن دلیل چه بود!

(آزمایش شدن از طرف خدا یعنی همین دیگه.....گاهی خودمم میگم خدایا منو با عزیزام ازمایش نکن....

ولی واقعا اگه تو مواجهه با این مسائل سربلند بیرون بیایم....اون وقته که باید سرمونو بالا بگیریمو مطمئن باشیم

که قبول شدیم..........................

امیدوارم که شما هم قبول شین.)
من که نمیدونم قبول شدم یا نه؟؟؟
... ادامه
Majid
Majid
و اما از زبان سیب بشنویم:

دخترک خندید و

پسرک ماتش برد !

که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده

باغبان از پی او تند دوید

به خیالش می خواست،

حرمت باغچه و دختر کم سالش را

از پسر پس گیرد !

غضب آلود به او غیظی کرد !

این وسط من بودم،

سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم

من که پیغمبر عشقی معصوم،

بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق

و لب و دندان ِ

تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم

و به خاک افتادم

چون رسولی ناکام !

هر دو را بغض ربود…

دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:



او یقیناً پی معشوق خودش می آید

!

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:

مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد .

سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !

جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،

همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:

این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت.....
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/25 - 00:59 ·
5
MahnaZ
MahnaZ

با در خانه تماس گرفت و گفت:”عزیزم ازمن خواسته شده که با
و چند تا از برای به ” ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.
این فرصت خوبی است تا که منتظرش بودم بگیرم
بنابراین لطفا های کافی برای یک هفته برایم بردار و مرا هم آماده کن.
ما از خواهیم کرد و من سر راه را از خانه برخواهم داشت ،
راستی اون های را هم بردار.
با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی است
اما بخاطر این که نشان دهد است دقیقا کارهایی را که خواسته بود انجام داد..
هفته بعد به خانه آمد ، یک کمی به نظر می رسید اما و#مرتب بود.
به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او گرفته است یا نه؟
مرد گفت :” بله تعداد زیادی ، چند تایی و چند تا هم گرفتیم .
اما چرا اون هایی که گفته بودم برایم ؟”
جواب داد:
های رو توی گذاشته بودم.
... ادامه
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ