یافتن پست: #پاهای

shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1381497734862973_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اینم پاهای کوچولوی دخمل خودمه{-41-}
...
...
همیشه بااودرددل میکردم
حرفی نمیزد
ساکت بود..
به همین راحتی دلش را
زیرپاهایم
له کردم اما..
اما
بابام گفت:عیبی ندارد
عروسک دیگری برایت میخرم..
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/25 - 19:07 ·
5
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اینجا ایران است!
کشوری که مرد هایش جوری نگاه به اندامت و پاهایت میکنند که از زندگی خسته میشویی!
همیشه هم همان پسری که میگوید به فکر تنت نیست بیشتر دنبال رنگ لباس زیرت میگردد!
آری اینجا ایران است ؛ 100% اسلامی

آنقدر اسلامی که مردهایش به بهانه شلوغی مترو آنقدر خودشان را بهت میمالند که ارضا شوند!

همان جایست که در تاکسی پیرمرد آرام پشت دستش را به پاهایت میکشد

همان بهشتی که روی خط عابر پیاده بخواهی عرض خیابان را طی کنی کلکسیونی به عشق تنت ترمز میزنند

همان جای که در دانشگاه آزاد اسلامی استاد هایش برایت تیک میزنند ؛ 20 را میدهند به شرطی که اهل شیطنت باشی

حرف زیاد است من فرصت نوشتن دارم ولی شانه های تو دیگر کشش این سنگین غم ها را ندارد , آن روی سکه بود که میخواستی!
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/20 - 22:37 ·
8
bamdad
bamdad
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم ! نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛......
بودنت مشکلی را حل نمی کند ، تنها دلتنگترم میکند … !
خدایا!
دستانی را در دستانم قرار بده
که پاهایش با دیگری پیش نرود...
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/20 - 21:10 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
mmexport1386022775105.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
{-41-}{-41-}{-41-}برا این هر چی لاو بترکونی بازم کمه
... ادامه
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
.
.
تو آن فرشته ای که وقتی در فصل بهار راه می روی ، برگ درختان انتظار پاییز را می کشند تا جای پاهایت را بوسه بزنند . {-35-}{-35-}{-29-}{-29-}
دیدگاه · 1392/08/18 - 09:13 ·
7
ParNiyA
23.jpg ParNiyA
روحـــم مـی خواهد بــرود یک گوشــه بنشــیند…
پشتـــش را بکنـــد به دنیــــا ؛
پاهایش را بغــــل کنـــد و بلنـــد بلنـــد بگوید :
من دیگر بـــــازی نمـــی کنـــم
خــــ ــــستـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــه ام...........
... ادامه
ParNiyA
ParNiyA
پاهای من
دلش پرسه های عاشقانه با تو را میخواهد.....
دیدگاه · 1392/08/7 - 04:04 ·
8
مائده
مائده
از دردهایم نپرس. بغض"خنده دار"م ساده می شکند....
من نه دلتنگ کسی هستم...
نه از کسی دلگیرم...
و نه حتی منتظر اتفاقی...
فقط این هوا...تنهایی هایم را پررنگ تر کرده پس....
پاهایت را از حریم من بیرون بکش...
فقط "تنهایی"برایم مانده....
... ادامه
MahnaZ
109.gif MahnaZ
در زندگی دریافتم ؛
چه بسیار ها
که فقط را از من گرفت
در حالی که گویی بودم ،
چه بسیار ها
که فقط باعث سپیدی شد
در حالی که ای کودکانه بیش نبود ،

کسی هست که اگر بخواهد " "
و اگر نخواهند " "
به همین ...

کاش نه و نه می خوردم
فقط او را و بس ...
Noosha
8c87e142977dd639a68e7a91da1455fc-425.jpg Noosha
این آقا در دوران نامزدیش با این خانم در پی یک حادثه هردو دست و

پاهایش را از ناحیه آرنج و زانو به پایین از دست داد.

اما همانطور که می بینید نه تنها این خانم عاشق پیشه نامزدش را

تنها نگذاشت بلکه بعد از مدتی برای جاودانه شدن

عشقشان با هم ازدواج کردند.

این عشق قشنگشون چند تا لایک ♥ داره . . . ؟ ؟ ؟{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
♥هـــُدا♥
جــدایی (1054).jpg ♥هـــُدا♥
چه جنگی راه افتاده بین دل و غرور ...
دل تو را میخواهد ...
مدام میگوید به دنبالت بیایم ...
و غرور پاهایم را بسته ...
تــو نترس ...
جایت امن است ...
قربانی این جنگ "منـم "
... ادامه
Majid
Majid
به فالگیر بگو خط عمرِ من کف دست هایم نیست … رد پاهای او را نگاه کند !
دیدگاه · 1392/07/19 - 00:43 ·
6
Noosha
1e3ee8c67a47393dadf1b37bc7c580fb-425.jpg Noosha
من" ندار" بودم.عروسک رویاهایم گم شد...
وقتی دارا باشی..
سارا با پاهای خودش دنبالت می آید.!!!
دیدگاه · 1392/07/12 - 22:14 ·
6
MahnaZ
MahnaZ
؟

هوا بدجورى بود و آن و کوچولو حسابى مچاله شده بودند.
هر دو لباس هاى و به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پرسید:«ببخشین خانم! شما دارین»
نداشتم و خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم.
مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به آنها افتاد
که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان شده بود. گفتم: «بیایین تو یه فنجون گرم براتون درست کنم.»
آنها را داخل آشپزخانه بردم و کنار نشاندم تا را کنند.
بعد یک فنجان و کمى و به آنها دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که کوچولو خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد.
بعد پرسید:« ! ؟ »
نگاهى به مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه... نه!»
کوچولو فنجان را با احتیاط روى آن گذاشت و گفت: «آخه و اش به هم مى خوره.»
آنها درحالى که بسته هاى را جلوى گرفته بودند تا به نزند، رفتند.
هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت کردم.
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.
، ، ، ، یک و ، همه اینها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم.
هاى را از کنار بخارى، .
مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه .
... ادامه
iman
iman
گفتم بیا … گفت پاهایم یخ زده !
و من به پایش سوختم !!!
گرم شد …
رفت به سوی دیگری !
دیدگاه · 1392/07/5 - 23:14 ·
7
صوفياجون
HM-2013455358072558231380310186.4726.gif صوفياجون
من به آموخته ام که زیبایی ها را ببیند. من به زبانم آموخته ام که فقط زمانی انتقاد کندکه راهی دیگر برای اصلاح امور وجود نداشته باشد. من به دستانم آموخته ام تا نوازش بر سر انسان ها،حیوان ها ،گیاهان و اشیا را یاد بگیرد. من به پاهایم آموخته ام از جایی عبور کنند و به جایی بروند که شاهراهی برای سعادت و تکامل باشد. من به قلبم آموخته ام برای کسانی بتپدکه لایق عشق من باشند. من به گوش هایم آموخته ام که تنها جملات مثبت را بشنوند تا از منفی بافی ها وکینه ها دور باشم. من به دلم آموخته ام که آرام و دریایی باشدتا بتوانم دیگران را در قطرات عشقم سهیم سازم. من به روحم آموخته ام که خدایی باشد تا بتوانم ، ، ،#عشق،#خلوص ،#پاکی ،#نجابت، و#لطافت را به خود ودیگران تقدیم کنم. من به خود آموخته و می آموزم ،چرا که . {-35-}{-35-}
Noosha
istanbul-galata-tower1.jpg Noosha

این برج 62 متری در سال 1348 بنا نهاده شد. به هنگام غروب آفتاب از بالای این برج منظره زیبائی از تنگه بسفر در زیر پاهای خود خواهید دید. ضمن اینکه شما می توانید از رستورانها و کلوپهای شبانه نزدیک به این محل هم دیدن کرده و لذت ببرید.
کیزکولسی (برج دختر) : یکی از رمانتیک ترین مکانهای استانبول به شمار می آید. این برج در قسمت ورودی خلیج استانبول قرار دارد. علیرغم اینکه این برج در قرن دوازدهم ساخته شده اما ساختمان کنونی آن متعلق به قرن 18 میلادی می باشد....
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺟﺎﻧﻮﺭ ﺷﻨﺎﺳﯽ :

ﺗﻮ ﮐﻼﺳﻤﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻮﯼ ﮐﻼﺱ ﻫﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺗﯿﮑﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ

ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺭﯾﺴﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ…

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺍﺧﻤﻮ ﺑﻮﺩ

ﻭ ﺣﺘﯽ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﺟﺮﺍﺕ ﺗﯿﮑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ .

ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻗﻔﺴﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﮏ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﺍﺩ

ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺣﯿﻮﻭﻧﯿﻪ؟

ﻗﻔﺲ ﺑﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺣﯿﻮﻭﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ .

ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﮕﻢ ﭼﻪ ﺣﯿﻮﻭﻧﯿﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻧﺸﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ .

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺧﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﺨﯿﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﭘﺎﻫﺎﺵ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﭼﻪ ﺣﯿﻮﻭﻧﯿﻪ!!!

ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻧﺸﺴﺖ...

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺳﻢ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﻪ؟

ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺎﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﺍﺭﺷﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﺑﺎﻻ ﻭ

ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﺍﺳﻤﻢ ﭼﯿﻪ {-174-}
...
...
همیشه بااودرددل میکردم...
حرفی نمیزد
ساکت بود!
به همین راحتی
دلش رازیرپاهایم له کردم
اما...
امابابام گفت:
عیبی ندارد
””عروسک دیگری برایت میخرم””
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/31 - 18:36 ·
8
Noosha
shamekh73(1999856154).jpg Noosha
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت ،

در حالیکه گویی ایستاده بودم !

چه غصه هایی که فقط به غم دلم حاصل شد،

در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود !

به همین سادگی …

دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم

وقتی محبت کردم و تنها شدم،

وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...

دانستم;

باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/31 - 00:35 ·
8
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ