یافتن پست: #پدرش

ıllı YAŁĐA ıllı
2013-12-01_donbaler_1385887625634705_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
Mostafa

ها ها ها ها... آقو دیروز به ما تجاوز شد!

دیروز هوس کباب بره کرده بودیم پول که نداشتیم

گفتیم میریم ای شنگول و منگول رو گول میزنیم

میخوریمشون.رفتیم در خونشون در زدیم:تق و تق و تق...گفتن:کیه کیه؟

گفتم:منم منم مادرتون...پدرشون باور کرد!

از دیروز تا حالا 23بار اقدام به خودکشی کردم...

147% افسردگی گرفتم...ها ها ها...

خورد شدم تو ای حادثه ها... {-105-}{-105-}{-105-}{-151-}{-177-}
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
"زندگی باید کرد "

چوب همت در دست تاج غیرت برسر

اخم در چهره گل

خنده در چهره ماه

چه کسی میداند

پشت این فریادها یا که پشت اشکها

شادی فرداهاست

دخترک گریان است پسرک میخندد

مادرش از پی او دادوبی داد کنان

پدرش در راه است تکه نانی در دست

دلش از غصه دنیا لبریز

عابری میگذرد پشت فواره شب

وتودر نیمکت تنهایی خود تنهایی

چه کسی میداند

اخم گل از بر چیست


وچرا ماه به گل میخندد

حامد انگار شب تنهاییست

شایدم روزو شب تنهاییست

چه کسی میداند پشت فردا ها چیست ؟

وچه خوب است خدا نزدیک است

حامداینبار دلش له شده بود

خط خطيهاي من حامد پسرتنها
... ادامه
Mohammad
04.jpg Mohammad
هشت سال از درگذشت آغاسی گذشت + عکس
웃❤유      ♛♔....t ᗩ ℛ ᗩ ....♛♔      웃❤유
웃❤유 ♛♔....t ᗩ ℛ ᗩ ....♛♔ 웃❤유
nafas تسلیت:(
NILOOFAR
NILOOFAR
امام علی (ع):

دوست مومن عقل است

یاورش علم، پدرش مدارا و برادرش نرمش
...
1335335505.jpg ...
فصل پاییزچون رسیدش فصل کشت روزمولودمه نیکوسرشت
آمدازره مه ببالین زمین
ازقدومش گشت زمین همچون بهشت
چون که بابا نام یلدایش نهاد
رب کنارنام اونامی نوشت
نام یلداو پدرشدازازل
حک به قلب پاک اوچون سرنوشت
کلبه عشقی بناکردندزدل
عاشقی گشت چون مصالح همچوخشت تولدت مبارک یلداجان
این شعراسرودم تقدیم بتووپدرعزیزت روحش شاد ...
تاکه شایداونیزخرسندگردد ازاین بزم دخترگویند:همیشه پدریست...
ومن نیزآن بزرگوارراشریک شادیت دانسته وبه اونیزتبریک میگویم:
روزمولودتوراای بهترین نیما
{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}

{-35-}{-35-}

{-21-}{-21-}{-21-}
{-35-} {-35-} {-35-}
...
...
دختری سه ساله بود
که پدرش آسمانی شد
دانشگاه که قبول شد
همه گفتند:باسهمیه قبول شده!!!
ولی هیچوقت نفهمیدند
کلاس اول وقتی خواستند
به اویادبدهندکه
بنویسدبابا
یکهفته درتب سوخت!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/21 - 15:56 ·
8
maryam
maryam
پدری با پسری گفت به قهر

که تو آدم نشوی جان پدر

حیف از آن عمر که ای بی سروپا

در پی تربیتت کردم سر

دل فرزند از این حرف شکست

بی خبر از پدرش کرد سفر

رنج بسیار کشید و پس از آن

زندگی گشت به کامش چو شکر

عاقبت شوکت والایی یافت

حاکم شهر شد و صاحب زر

چند روزی بگذشت و پس از آن

امر فرمود به احضار پدر

پدرش آمد از راه دراز

نزد حاکم شد و بشناخت پسر

پسر از غایت خودخواهی و کبر

نظر افکند به سراپای پدر

گفت گفتی که تو آدم نشوی

تو کنون حشمت و جاهم بنگر

پیر خندید و سرش داد تکان

گفت این نکته برون شد از در

«من نگفتم که تو حاکم نشوی

گفتم آدم نشوی جان پدر»
به سلامتی همه باباهای گل
{-35-}{-35-}
iman
iman
یه بار تو عروسی‌ زدم به بغلیم گفتم
حاجی اون پسره که داره وسط میرقصه قیافش خیلی بی ریخته :|
یارو گفت اونیکه تو میگی‌ پسر نیست دخترمه !
منم که از خجالت آب شده بودم گفتم ببخشید من نمیدونستم شما پدرشی‌ !!!
یارو گفت: مرتیکه من پدرش نیستم مادر شم :|
نگو رفتم تو زنونه نشستم خخخ
صوفياجون
hhe827.jpg صوفياجون
(۱۹۶۱-) خواننده مصری است.
{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
او در روز ۱۱ اکتبر سال ۱۹۶۱ در بندر پورت سعید در کشور مصر و در یک خانواده هنرمند و هنردوست چشم به جهان گشود. پدرش مسئول ساختارهای کانال سوئز بود و بر روی کشتی و زیر دریایی کار می‌کرد . او به استعداد و صدای خوب پسرش پی برده بود و همیشه او را به خواندن تشویق می‌کرد. یک روز پدرش، عمرو را که تنها شش سالش بود به یک ایستگاه رادیویی موسیقی برد تا در آنجا بخواند. عمرو در آنجا اولین تجربه خوانندگی خود را کسب کرد و به دلیل صدا و استعداد خوبش از طرف مسئولان رادیو تحسین شد و از فرماندار شهر یک گیتار جایزه گرفت. عمرو دیاب تحصیلات موسیقی خود را دانشگاه قاهره شروع کرد.

وی اولین آلبوم خود را در سال ۱۹۸۳ به نام یا طریق را به بازار عرضه کرد و پس از آن سه آلبوم دیگر نیز بین سالهای ۱۹۸۴ و۱۹۸۷ عرضه نمود. در سال ۱۹۸۸ آلبوم میال را عرضه کرد که موفقیت بزرگی در سراسر خاورمیانه کسب نمود و یکی از بهترین کارهای دیاب محسوب می شود. از آن به بعد او آلبوم‌های دیگری را عرضه کرد که فروش فوق العاده‌ای در جهان داشت و او به عنوان ستاره دنیای شرق معرفی شد. شنوندگان غیر عرب زبان نیز از شنیدن ترانه‌های عمرو لذت می‌برند.

عمر در سال ۱۹۹۰ در پنجمین دوره مسابقات African Sports به عنوان نماینده کشورش انتخاب شد و در آنجا به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسوی آواز خواند. این کنسرت با ماهواره به تمام نقاط دنیای عرب فرستاده شد و از شبکه سی‌ان‌ان پخش شد. او از آن به بعد مهمانیها و جشنهای بسیاری گرفت و به کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا، استرالیا و کشورهای مختلف اروپایی سفر کرد و در آنجا کنسرتهای موفقی را اجرا کرد. همچنین اجرای بین‌المللی وی در سال ۲۰۱۰ در شهر لاس وگاس با ۱۰۰۰۰ نفر شنونده برگزار شد.

او صدایی جذاب و وسیع دارد. او با آمیختن موسیقی عربی و پاپ غربی گونه‌ای موسیقی را رواج داده که به موسیقی مدیترانه معروف شده است.
NEGAR
NEGAR
پدرش بهش گفت این ۱۰۰۰تا چسب زخـــ ـــم رو بفروش تا برات کفش بخرم …بچه نشست با خودش فکر کرد یعنی باید آرزو کنم ۱۰۰۰نفر یه جاشون زخم بشه تا من کفش بخرم ؟؟
ولــــــــش کن ، همین خوبهـ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/16 - 00:09 ·
7
صوفياجون
صوفياجون
یه خانم خوشگلو با کلی ذوق و شوق کنار اتوبان سوار می کنی . بعد چند دقیقه خانم غش و ضعف میره و می رسونیش به اولین بیمارستان .{-33-}
کمی استرس داری !
بعد چند دقیقه میان و بهت تبریک میگن و بهت میگن داری پدر میشی !!
استرست میره بالا !!!
میگی من پدرش نیستم ولی خانم میگه تو پدر بچه هستی !!!
ازت تست DNA میگیرن و تو منتظر پاسخ تست می مونی !
استرس بیشتر شده !!!
شکر خدا جواب تست میاد و دکتر بهت میگه شما پدر این بچه نیستی !!!
دوباره استرست میاد پائین !!!
دکتر توضیح میده که در واقع شما اصلا به کل نمیتونی بچه دار بشی تو زندگیت ، چون مشکل داری !!!
استرس بازم میزنه بالا !!!
توی راه برگشت به خونه ، به سه تا بچه هات فکر می کنی !
اینجاست که دیگه آمپر میسوزونه و ..... ميشي !!!{-33-}{-18-}
MahnaZ
MahnaZ
داستان کوتاه و زیبای و

روزی #(ع) رو به کرد و از درگاهش درخواست نمود:
الها، می خواهم ات را ببینم.
ندا آمد: به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او ی من است.
صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت.
با ، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند.
پس از بازگشت، رو به کرد و ضمن تقدیم سپاس از اش، عرضه داشت:
الها ، حال می خواهم ات را ببینم.
ندا آمد: به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، او ی من است.
هنگامی که شد، حضرت موسی به در ورودی شهر رفت…
دید آخرین نفری که از در شهر وارد شد، همان و است!
رو به ، با و عرضه داشت:
! چگونه ممکن است که ترین و ات باشد!؟
ندا آمد: ، این که صبح هنگام میخواست با از در خارج شود،
ی من بود. اما… هنگامی که به های افتاد،
از پرسید: ! تر از این ها چیست؟
گفت: .
پرسید: تر از چیست؟
پاسخ داد: ها.
پرسید: تر از ها چیست؟
در حالی که به نگاه می کرد، از جاری شد و گفت:
. از ها نیز تر است.
پرسید: از تو چیست؟
که دیگر تمام شده بود، به ناگاه ترکید و گفت:
، و از تمام هرچه هست، و تر است.
MahnaZ
MahnaZ
ای کسانی که هنگام ورود پدرشان به اتاق بلافاصله صفحه فیسبوغ را بسته،
سپس ساعتها به عکس بک گراند دسکتاپ خیره می شوید ،
بدانید که موقع گرفتن پول تو جیبی هم،
پدرتان کنترل را به دست گرفته و به صفحه تلویزیون خیره خواهد شد :)
MahnaZ
MahnaZ
داستان زیبای که تا دیر وقت کار می کرد
amir hossein
amir hossein
پسره تو اعلامیه پدرش نوشته:
از وقتی رفتی گرمی از این خونه رفته...!
یعنی خیلی ریز به موضوع خاموش کردن کولر اشاره کرده
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
زیبایی

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستادو به کفش های فرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد " اگر تا پایان ماه هر روز بتونی چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات میخرم " دخترک به کفش ها نگاه کردو با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت صد نفر زخم بشه تا... و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه.... خدا نکنه..... اصلا کفش نمیخوام
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/25 - 14:06 ·
2
شهرزاد
شهرزاد
پسره تو اعلامیه پدرش نوشته :

از وقتی رفتی گرمی از این خونه رفته...!
یعنی خیلی ریز به موضوع خاموش کردن کولر اشاره کرده..
♥هـــُدا♥
55105937137748796993.jpg ♥هـــُدا♥
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . . .

دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!

ولی ... هیچوقت نفهمیدند

کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا !

یک هفته در تب ســـــــوخت . . . !!
... ادامه
Morteza
Morteza
زماني مردي در حال پوليش كردن اتوموبيل جديدش بود كودك 4 ساله اش تكه سنگي را برداشت و بر روي بدنه اتومبيل خطوطي را انداخت

مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون انكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه نموده

در بيمارستان به سبب شكستگي هاي فراوان انگشت های دست پسر قطع شد

وقتي كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را ديد از او پرسيد "پدر كی انگشتهای من در خواهند آمد

آن مرد آنقدر مغموم بود كه هيچ نتوانست بگويد به سمت اتوموبيل برگشت وچندين بار با لگد به آن زد

حيران و سرگردان از عمل خويش روبروي اتومبيل نشسته بود و به خطوطي كه پسرش روي آن انداخته بود نگاه مي كرد. او نوشته بود

"دوستت دارم پدر"

روز بعد آن مرد خودكشي كرد...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/20 - 18:51 ·
5
MahnaZ
pc02ad956d93c756fa1cbd849e46153d48_yj874a028sih87lfy.jpg MahnaZ
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . .
دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!
ولی ... هیچوقت نفهمیدند کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا. . .!
یک هفته در تب ســـــــوخت . . ..
... ادامه
صوفياجون
name-bacheh.jpg صوفياجون
دیدگاه · 1392/05/19 - 15:42 ·
5
صوفياجون
صوفياجون

غضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين غضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادت خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان.آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد.غضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کرد
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ